- باحوصله
بردبار شکیبا خویشتندار
معنی باحوصله - جستجوی لغت در جدول جو
- باحوصله((حُ صَ لِ))
شکیبا، باصبر
- باحوصله
بردبار، پرشکیب، حمول، شکیبا، صبور
متضاد: بی حوصله، عجول
متضاد: بی حوصله، عجول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که صبر و بردباری بسیار دارد، شکیبا، بردبار، برای مثال تهیدست مردان پرحوصله / بیابان نوردان بی قافله (سعدی۱ - ۱۰۳)
(ری یَ)
لغت نامه دهخدا
ایام باحوریه،روزها باشد که در آن بحران واقع شود. قسمی از آن بحران تام است و آن در این بیت مذکور است:
در یدک و کا کدو کز میدان یقین
لابالد و لزم ایام بحارین را گزین.
و قسمی غیرتام و آنرا ایام روز و واقع در وسط نیز گویند. و آن در این بیت مذکور است: ج ده و وط و یا بازیج است ویز همچنین. (بحر الجواهر)
در یدک و کا کدو کز میدان یقین
لابالد و لزم ایام بحارین را گزین.
و قسمی غیرتام و آنرا ایام روز و واقع در وسط نیز گویند. و آن در این بیت مذکور است: ج ده و وط و یا بازیج است ویز همچنین. (بحر الجواهر)
(حَ / حُو صَ لَ / لِ)
لغت نامه دهخدا
شتابزده. ناشکیبا. (فرهنگ فارسی معین). آنکه از کاری یا اندیشه ای زود مانده شود. (یادداشت بخط مؤلف) ، بدوضع. (آنندراج) ، بدتربیت. (ناظم الاطباء) ، نااهل. (آنندراج) ، نالایق. ناقابل، نامقید. (آنندراج) ، تنبل و کاهل، غافل. (ناظم الاطباء)
کسی که در کارها حوصله زیاد بخرج دهد با صبر شکیبا: آدم با حوصله ای است مقابل بی حوصله
