فاراب باشد و آن ناحیه ای است مشهور و وسیع در ماوراءالنهر، (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم)، نام ایالتی در ترکستان، (ناظم الاطباء: فاراب) (دمزن)، ناحیۀ بزرگ و وسیعی است در ماوراء جیحون که فاراب هم گویند، (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)، ناحیه ای است در ورای نهر سیحون از بلاد مشرق، (انساب سمعانی)، اسم ناحیۀ بزرگ وسیعیست ورای نهر جیحون و آنرا فاراب نیز گویند، مثالش حکیم سوزنی فرماید: نیست آن سر، کدوی بارابیست نه چو آن سر کدوست در باراب، سوزنی (از سروری)، رجوع به شعوری ج 1 ورق 151، و فاراب شود
فاراب باشد و آن ناحیه ای است مشهور و وسیع در ماوراءالنهر، (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم)، نام ایالتی در ترکستان، (ناظم الاطباء: فاراب) (دِمزن)، ناحیۀ بزرگ و وسیعی است در ماوراء جیحون که فاراب هم گویند، (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)، ناحیه ای است در ورای نهر سیحون از بلاد مشرق، (انساب سمعانی)، اسم ناحیۀ بزرگ وسیعیست ورای نهر جیحون و آنرا فاراب نیز گویند، مثالش حکیم سوزنی فرماید: نیست آن سر، کدوی بارابیست نه چو آن سر کدوست در باراب، سوزنی (از سروری)، رجوع به شعوری ج 1 ورق 151، و فاراب شود
بتعجیل و بزودی و بدون درنگی. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 200). سراعاً. (ترجمان القرآن عادل بن علی) ، منسوبست به بشتنه. (سمعانی) (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بشتن و بشتنه شود
بتعجیل و بزودی و بدون درنگی. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 200). سراعاً. (ترجمان القرآن عادل بن علی) ، منسوبست به بشتنه. (سمعانی) (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بشتن و بشتنه شود
زراعتی را گویند که از آب رودخانه و کاریز حاصل شده باشد، (برهان) (آنندراج)، زراعتی را گویند که از آب رودخانه و کاریز و غدیر و آبگیر حاصل شده باشد، (از هفت قلزم)، زمینی که با آب کاریز و رودخانه مشروب شود، برخلاف زمین دیم، (ناظم الاطباء: فاراب)، و رجوع به فاراب شود
زراعتی را گویند که از آب رودخانه و کاریز حاصل شده باشد، (برهان) (آنندراج)، زراعتی را گویند که از آب رودخانه و کاریز و غدیر و آبگیر حاصل شده باشد، (از هفت قلزم)، زمینی که با آب کاریز و رودخانه مشروب شود، برخلاف زمین دیم، (ناظم الاطباء: فاراب)، و رجوع به فاراب شود