جدول جو
جدول جو

معنی بابیلنی - جستجوی لغت در جدول جو

بابیلنی(لُ)
منسوب به بابیلون، بابل، بابلستان. رجوع به بابیلون، بابل و بابلستان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بابیلان
تصویر بابیلان
(دخترانه)
لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت (نگارش کردی: بابیلان)
فرهنگ نامهای ایرانی
ویژگی علومی که به مطالعه و بررسی سیر بیماری بر روی بیمار می پردازد مثلاً روان شناسی بالینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
بدگمانی، بدبین بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابیزن
تصویر بابیزن
سیخ کباب
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
دهی جزء دهستان طارم علیا بخش سیردان شهرستان زنجان. 58هزارگزی شمال باختر سیردان و 10 هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی سردسیر. سکنۀ آن 205 تن، شیعه. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو و صعب العبور دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ازدر ساییدن. درخور ساییدن. محتاج ساییدن. رجوع به ساییدنی شود
لغت نامه دهخدا
(لُ نِ)
درقاموس الاعلام ترکی بجای منسوب به بابل آمده است. رجوع به بابل و بابلستان شود. (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فرودآمدنی. نازل شدنی. ریختنی. رجوع به باریدن شود
لغت نامه دهخدا
حسین بن حسن باسیانی از محدثان و منسوب به باسیان بوده است. (تاج العروس). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
نسبت به باذبین که نام مردی بود، رجوع به باذبین و تاج العروس شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
منسوب به باسیان. رجوع به باسیان شود
لغت نامه دهخدا
ابوالرضا احمد بن مسعود بن الزقطر باذبینی، از محدثان بود و از ابوالبرکات یحیی بن عبدالرحمن بن حبیش فارقی قاضی مارستان سماع کرد و بسال 592 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)، و رجوع به تاج العروس شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه در 13 هزارگزی جنوب کوزران و 3 هزارگزی کاکیها و در دامنه واقع است، ناحیه ای است سردسیر و 80 تن سکنه دارد، آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و دیم کاری و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالینی
تصویر بالینی
چگونگی بیماری و حالت آن در مدت بستری بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابیزن
تصویر بابیزن
باد زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
عیبجوئی کردن، سوءدر امور نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالینی
تصویر بالینی
منسوب به بالین، مطالعه ناخوشی های بیماران بستری و کلینیکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازبینی
تصویر بازبینی
مرور
فرهنگ واژه فارسی سره
بررسی، رسیدگی، کنترل، معاینه، تفتیش، ممیزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
Cynicism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
cynisme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
cinismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
निराशावाद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
sinisme
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
เสียดสี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
cynisme
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
цинизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
cinismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
cinismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
玩世不恭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
cynizm
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
цинізм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
Zynismus
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدبینی
تصویر بدبینی
ציניות
دیکشنری فارسی به عبری