جدول جو
جدول جو

معنی بابکانه - جستجوی لغت در جدول جو

بابکانه(بَنَ)
بکاف عربی دریچه و کاف برای تصغیر و ’آنه’ که حرف نسبت است زائد. (ازشرح خاقانی). و در برهان نوشته که پالگانه ببای فارسی و لام و کاف فارسی بمعنی بام بلند و دریچۀ خانه. (غیاث). ظاهراً کلمه مصحف بالکانه و پالکانه است. رجوع به بالکانه و پالکانه و پالگانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره، دریچه، پنجره ای که از میله های فلزی ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
دهی از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی 23 هزار گزی جنوب باختری خوی و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو خوی به قطور، دره کوهستانی، معتدل، مالاریائی. جمعیت آن 140تن و آب از چشمه. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ازدیه های وادی الحق. (تاریخ قم ص 139)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پوآنت دوغاله، رجوع به گال شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دریچه مشبکی را گویند از طلا و نقره و امثال آن که از درون خانه بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (برهان قاطع) (آنندراج). دری کوچک در دیوار که از او بیرون نگرند و بود نیز که مشبک کنند. (نسخه ای از لغت نامه اسدی). در مشبک بود، اگر آهنین بود و اگر چوبین و پنجره نیز گویند. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی). در کوچک در دیوار خانه که ازپنهانی بیرون نگرند و شاید که مشبک نیز باشد. (صحاح الفرس). دریچۀ مشبکی که از درون آن بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (ناظم الاطباء) :
بهشت آیین سرائی را بپرداخت
ز هر گونه درو تمثالها ساخت
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین بالکانه.
رودکی.
و آنگه ز بالکانۀ روحانیان چو دل
جای روان بدیده و با دل روان شده.
سنائی.
از برون تاب خانه طبع یابی نزهتم
وز ورای بالکانۀ چرخ بینی منظرم.
خاقانی.
قصر بلقیس دهر بین که پری
حارس بام و بالکانۀ اوست.
خاقانی.
دلم از این ظلمات حواس بگرفته ست
ره گریز از این بالکانه می جویم.
کمال اسماعیل.
و رجوع به پالکانه شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره ای که از میله های فلزی سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگانه
تصویر بادگانه
دریچه مشبکی که توسط آن از درون اطاق بیرون را توان دید و بعکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
دریچه ای که از آن پنهان ببیرون نگرند دریچه پنجره، غرفه ستاوند، بام بلند، پاسنگ ترازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیباکانه
تصویر بیباکانه
از روی بیباکی متهورانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جابرانه
تصویر جابرانه
ستمگرانه ستمگرانه ستمکارانه ظالمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
((نِ))
پنجره فلزی، بام بلند، پالکانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستانه
تصویر باستانه
عتیقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
رشيقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
Deftly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
habilement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
abilmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
مہارت سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
ловко
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
geschickt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
спритно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
zręcznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
灵巧地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
দক্ষতার সাথে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
hábilmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
kwa ustadi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
능숙하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
器用に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
באופן מיומן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
habilmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
dengan cekatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
อย่างคล่องแคล่ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
vakkundig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چابکانه
تصویر چابکانه
चतुराई से
دیکشنری فارسی به هندی