جدول جو
جدول جو

معنی باباوچین - جستجوی لغت در جدول جو

باباوچین
مادر ’شیرگی’ پسر منگوقاآن. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 57)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ)
دهی از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد 24 هزارگزی شمال باختری خرم آباد، 9 هزارگزی شمال باختری راه شوسۀ خرم آباد به هرسین کرمانشاه، تپه ماهور. معتدل مالاریائی. سکنه 66تن شیعه لری لکی. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، تریاک، لبنیات و پشم. در چادر و ساختمان زندگی مینمایند. ساکنین از طایفۀ حسنوند هستند برای علوفۀ احشام بگرمسیر می روند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
عبداللطیف فرزند الغبیک پس از قتل پدر ازین پدرکشی تمتعی نیافت، زیرا پس از آنکه برادرش عبدالعزیز را نیزبقتل آورد بنوبت خود در سال بعد یعنی در 854 هجری قمری / 1450 میلادی بدست شخصی موسوم به باب حسین کشته شد و از عجایب آنکه ماده تاریخ این قتل نیز در عبارت ’بابا حسین کشت’ درست آمده. (از سعدی تا جامی ص 419) (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 43) (رجال حبیب السیر ص 125)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان. دو هزارگزی باختری سیاهکل. سکنۀ آن 36تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) ، بقولی قریه ای است از قرای واسط. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). بلده ایست در نواحی اهواز. بعضی ازاهل علم بدان منسوب اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 125)
لغت نامه دهخدا