جدول جو
جدول جو

معنی باباصالحی - جستجوی لغت در جدول جو

باباصالحی
(لِ)
دهی از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون 69 هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و 9 هزارگزی راه فرعی اردکان به هرایجان. کوهستانی، معتدل و مالاریائی. سکنۀ آن 450 تن و آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، تریاک و شغل اهالی زراعت و گلیم و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ لا)
منزلی بین هرات. صاحب حبیب السیر آرد: در سنۀ 911 هجری قمری خاقان منصور (سطان حسین میرزا) به عزم رزم ابوالفتح محمدخان شیبانی که بر ممالک ماوراءالنهر استیلا یافته بود از دارالسلطنۀهرات نهضت فرمود و بعد از وصول به منزل باباالهی بتقدیر الهی مرض موت عارض ذات آن مهر سپهر پادشاهی گشته... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 112) ... و در آن اثنا طی منازل و قطع مراحل بسبب کثرت حرکت سرعت و نهضت مزاج همایون از نهج اعتدال منحرف گشت و بعد از وصول به منزل باباالهی ضعف به مرتبه ای رسید که کار از امضاء آن عزیمت و ارتکاب ایوار و شبگیر درگذشت.... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 317) ... و بعد از اطلاع بر مضمون آن آغرق را هم در آن منزل گذاشته با سیصد کس از امرا وخواص عنان عزیمت (میرزا بدیع الزمان) به صوب باباالهی منعطف گردانید. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 318)
لغت نامه دهخدا