جدول جو
جدول جو

معنی باباشمل - جستجوی لغت در جدول جو

باباشمل
ویژگی مرد حق و حساب دان، جوانمرد، لوطی
تصویری از باباشمل
تصویر باباشمل
فرهنگ فارسی عمید
باباشمل
(شَ مَ)
لقب گونه ایست که به سردستۀلوطیهای هر محل و به رؤسای قاطر خانه شاهی دهند
لغت نامه دهخدا
باباشمل
((شَ مَ))
کنایه از شخص درشت اندام و دارای رفتار خشن و بی ادبانه، لوطی، جاهل
تصویری از باباشمل
تصویر باباشمل
فرهنگ فارسی معین
باباشمل
داش، داش مشدی، لوطی
متضاد: نالوطی، جاهل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منسوب است به باب شام، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
سید بن محمد نجاری معروف به باباشاه، او راست:حاشیه ای بر شرح کافیۀ جامی که آنرا برای سلطان زاده شجاع الدین بن عبیداﷲ نوشته به الحاشیه السلطانیه موسوم کرده است، (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1374)
لغت نامه دهخدا
نام مسخره ایست. (آنندراج) (غیاث) :
بشط باباشمس و بشرب باباخمس
بمصطکی و ببادام و پسته و عناب.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 56)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان اندوهجرد بخش شهداد، شهرستان کرمان. 31 هزارگزی جنوب خاوری شهداد، سر راه مالرو شهداد، کشیت. سکنۀ آن 5 تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بابا شمل
تصویر بابا شمل
لوطی داش مشدی
فرهنگ لغت هوشیار