ابن محمد نجاری معروف به باباشاه. رجوع به باباشاه شود، قسمی مهرۀ مدور سیاه و سفید بشکل و رنگ چشم گوسفندی مرده که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویزند وگاه برای زینت بر خود نهند، قسمی سنگ، قسمی عقیق، خوشۀ چشم. - باباقری شدن، کور شدن بصورت باباقری
ابن محمد نجاری معروف به باباشاه. رجوع به باباشاه شود، قسمی مهرۀ مدور سیاه و سفید بشکل و رنگ چشم گوسفندی مرده که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویزند وگاه برای زینت بر خود نهند، قسمی سنگ، قسمی عقیق، خوشۀ چشم. - باباقری شدن، کور شدن بصورت باباقری
نام حاکمی که از طرف مهرداد اول پادشاه اشکانی (اشک ششم) بر ماد بزرگ (آذربایجان) گماشته شد: مهرداد پس از تصرف باختر چند سالی تأمل کرد تا آنکه آنتیوخوس پنجم اوپاتر، یعنی بچه ای 9 ساله یا 14 ساله برتخت سلوکی نشست و در سر نیابت سلطنت جنگی خانگی بین لیزیاس و فیلیپ درگرفت. در این موقع شاه پارت (مهرداد) از موقعیت استفاده کرده به ماد بزرگ تاخت، ماد در این زمان اسماً جزء دولت سلوکی بشمار می آمد ولی درمعنی مستقل بود، بنابراین مادها سخت مقاومت کردند. ژوستن گوید: ’پس از مقاومت بسیار، سرانجام پارتی ها فائق آمدند. پس از آن ماد بزرگ جزء دولت پارت گردید ومهرداد، باکاسیس نامی را در اینجا بحکمرانی گماشت’.معلوم نیست که باکاسیس والی این مملکت بزرگ شده یا مهرداد او را بسمت پادشاه دست نشانده شناخته است، از بیان ژوستن ظاهراً برمی آید که باکاسیس را مهرداد به ایالت برگماشته است. (از ایران باستان ج 3 ص 2225)
نام حاکمی که از طرف مهرداد اول پادشاه اشکانی (اشک ششم) بر ماد بزرگ (آذربایجان) گماشته شد: مهرداد پس از تصرف باختر چند سالی تأمل کرد تا آنکه آنتیوخوس پنجم اوپاتر، یعنی بچه ای 9 ساله یا 14 ساله برتخت سلوکی نشست و در سر نیابت سلطنت جنگی خانگی بین لیزیاس و فیلیپ درگرفت. در این موقع شاه پارت (مهرداد) از موقعیت استفاده کرده به ماد بزرگ تاخت، ماد در این زمان اسماً جزء دولت سلوکی بشمار می آمد ولی درمعنی مستقل بود، بنابراین مادها سخت مقاومت کردند. ژوستن گوید: ’پس از مقاومت بسیار، سرانجام پارتی ها فائق آمدند. پس از آن ماد بزرگ جزء دولت پارت گردید ومهرداد، باکاسیس نامی را در اینجا بحکمرانی گماشت’.معلوم نیست که باکاسیس والی این مملکت بزرگ شده یا مهرداد او را بسمت پادشاه دست نشانده شناخته است، از بیان ژوستن ظاهراً برمی آید که باکاسیس را مهرداد به ایالت برگماشته است. (از ایران باستان ج 3 ص 2225)
ابن ابی اصیبعه در ذیل شرح حال ابن جلجل و درباره ترجمان کتب یونان به عربی گوید: در آن زمان (340 هجری قمری) در قرطبه گروهی از اطبا بودند که در زمرۀ محققان بشمار میرفتند و درباره استخراج مجهولات ادویه (عقاقیر) کتاب دیسقوریدس و برگرداندن آن به عربی بسیار کوشا بودند که از آن جمله اند: محمد معروف به ’شجار’ گیاه شناس و نیز مردی معروف به بسباسی و دیگران. (از عیون الانباء ب 47) ، قرارداد و ترتیب: با فلان در باب تجارت بست و بند کردم. (فرهنگ نظام) ، بستن جلو آب و سیل آمده. مظفر کرمانی گفته: سیل از کهسار آمد با شتاب بست و بند پشته و پل شد خراب. (انجمن آرا) (آنندراج)
ابن ابی اصیبعه در ذیل شرح حال ابن جلجل و درباره ترجمان کتب یونان به عربی گوید: در آن زمان (340 هجری قمری) در قرطبه گروهی از اطبا بودند که در زمرۀ محققان بشمار میرفتند و درباره استخراج مجهولات ادویه (عقاقیر) کتاب دیسقوریدس و برگرداندن آن به عربی بسیار کوشا بودند که از آن جمله اند: محمد معروف به ’شجار’ گیاه شناس و نیز مردی معروف به بسباسی و دیگران. (از عیون الانباء ب 47) ، قرارداد و ترتیب: با فلان در باب تجارت بست و بند کردم. (فرهنگ نظام) ، بستن جلو آب و سیل آمده. مظفر کرمانی گفته: سیل از کهسار آمد با شتاب بست و بند پشته و پل شد خراب. (انجمن آرا) (آنندراج)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 75 هزارگزی شمال باختری کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنۀ آن 10تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 75 هزارگزی شمال باختری کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنۀ آن 10تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
از بلوکات ماکو و دارای 49 قریه به طول 3 و عرض 3 فرسخ است، مرکز آن عباس کندی حد شمالی چای بلیار و اطراف ماکو، شرقی قره قریون، جنوبی چالداران، غربی سکمن آباد، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 158) (جغرافیای غرب ایران ص 64)
از بلوکات ماکو و دارای 49 قریه به طول 3 و عرض 3 فرسخ است، مرکز آن عباس کندی حد شمالی چای بلیار و اطراف ماکو، شرقی قره قریون، جنوبی چالداران، غربی سَکمن آباد، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 158) (جغرافیای غرب ایران ص 64)
عبداللطیف فرزند الغبیک پس از قتل پدر ازین پدرکشی تمتعی نیافت، زیرا پس از آنکه برادرش عبدالعزیز را نیزبقتل آورد بنوبت خود در سال بعد یعنی در 854 هجری قمری / 1450 میلادی بدست شخصی موسوم به باب حسین کشته شد و از عجایب آنکه ماده تاریخ این قتل نیز در عبارت ’بابا حسین کشت’ درست آمده. (از سعدی تا جامی ص 419) (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 43) (رجال حبیب السیر ص 125)
عبداللطیف فرزند الغبیک پس از قتل پدر ازین پدرکشی تمتعی نیافت، زیرا پس از آنکه برادرش عبدالعزیز را نیزبقتل آورد بنوبت خود در سال بعد یعنی در 854 هجری قمری / 1450 میلادی بدست شخصی موسوم به باب حسین کشته شد و از عجایب آنکه ماده تاریخ این قتل نیز در عبارت ’بابا حسین کشت’ درست آمده. (از سعدی تا جامی ص 419) (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 43) (رجال حبیب السیر ص 125)
دهی از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد 24 هزارگزی شمال باختری خرم آباد، 9 هزارگزی شمال باختری راه شوسۀ خرم آباد به هرسین کرمانشاه، تپه ماهور. معتدل مالاریائی. سکنه 66تن شیعه لری لکی. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، تریاک، لبنیات و پشم. در چادر و ساختمان زندگی مینمایند. ساکنین از طایفۀ حسنوند هستند برای علوفۀ احشام بگرمسیر می روند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد 24 هزارگزی شمال باختری خرم آباد، 9 هزارگزی شمال باختری راه شوسۀ خرم آباد به هرسین کرمانشاه، تپه ماهور. معتدل مالاریائی. سکنه 66تن شیعه لری لکی. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، تریاک، لبنیات و پشم. در چادر و ساختمان زندگی مینمایند. ساکنین از طایفۀ حسنوند هستند برای علوفۀ احشام بگرمسیر می روند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه 24 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 4 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ مهاباد به ارومیه، جلگه، معتدل مالاریائی، سکنه 483 تن مسیحی، کلدانی، آب آن از در این قلعه، محصول آن غلات، توتون، حبوبات، انگور، چغندر، برنج و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است، راه ارابه رو دارد و از راه ترکمان میتوان اتومبیل برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه 24 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 4 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ مهاباد به ارومیه، جلگه، معتدل مالاریائی، سکنه 483 تن مسیحی، کلدانی، آب آن از در این قلعه، محصول آن غلات، توتون، حبوبات، انگور، چغندر، برنج و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است، راه ارابه رو دارد و از راه ترکمان میتوان اتومبیل برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان نودان بخش کوهمره و نودان شهرستان کازرون، 8هزارگزی راه فرعی چنار شاهیجان به کتل پیرزن، کوهستانی، معتدل مالاریائی، سکنۀ آن 352 تن، آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، انگور وانجیر، شغل اهالی زراعت، باغداری، قالی و گلیم بافی است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) دهی از دهستان آسپاس بخش مرکزی شهرستان آباده 48 هزارگزی جنوب باختری اقلید، کنار راه فرعی احمدآباد به ده بید و اقلید، جلگه سردسیر، سکنۀ آن 58 تن، آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان نودان بخش کوهمره و نودان شهرستان کازرون، 8هزارگزی راه فرعی چنار شاهیجان به کتل پیرزن، کوهستانی، معتدل مالاریائی، سکنۀ آن 352 تن، آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، انگور وانجیر، شغل اهالی زراعت، باغداری، قالی و گلیم بافی است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) دهی از دهستان آسپاس بخش مرکزی شهرستان آباده 48 هزارگزی جنوب باختری اقلید، کنار راه فرعی احمدآباد به ده بید و اقلید، جلگه سردسیر، سکنۀ آن 58 تن، آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)