جدول جو
جدول جو

معنی باباساغری - جستجوی لغت در جدول جو

باباساغری
(غَ)
مولانا باباساغری، از ملازمان و همراهان سلطان حسین بایقرا بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 282 و 290 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کوزلجه، از وزیران عصر سلطان سلیمان خان قانونی است. وی به سال 929 هجری قمری والی مصر گردید و هنگامی که احمد پاشا به ولایت مصر منصوب شد او به باب عالی بازگشت و در همان سال مجدداً والی مصر شد و این بار هفت ماه آن سمت را دارا بود و چون بعلت انقلاب مصر ابراهیم پاشا صدراعظم خود عازم مصرشد قاسم پاشا به باب عالی برگشت و وزیر ثانی گردید. هنگام سفر سلطان سلیمان خان به مجارستان قائم مقام سلطان گردید و بعد والی موره شد. محلۀ بزرگ قاسم پاشادر بالای ترسانه به نام اوست. (قاموس الاعلام ترکی)
از وزیران سلطان سلیمان خان قانونی است. وی بهنگام حکمرانی سلیمان در مغنیسا دفتردار وی بود. و پس از جلوس سلطان به وزارت رسید. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر از لحاظ اداری تابع بخش بستان آباد شهرستان تبریز 9 هزارگزی شمال تبریز و 6 هزارگزی شوسۀ تبریز به مرند، کوهستانی معتدل، سکنۀ آن 5 تن، شیعه، آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، حبوبات، بادام و کشمش است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
کور. نابینا. رجوع به باباغوری و باباقری و باباقوری شود
لغت نامه دهخدا
قسمی کوری که چشم گوسفند مرده شود یعنی بزرگتراز حد عادی گردد، کسی که تخم چشم او بر آمده و نفرت انگیز بود و او را شوم دانند، کور نابینا، قسمی مهره مدور سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویزند
فرهنگ لغت هوشیار