جدول جو
جدول جو

معنی بابازاده - جستجوی لغت در جدول جو

بابازاده
(دَ)
محمد قره مانی (مولا) متوفی 994 هجری قمریاو راست: تعلیقه ای بر کتاب البیع هدایۀ مرغینانی. (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 2036 و 2037)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
از ادبا و معاریف مصر که در رجب سال 1023 هجری قمری درگذشت. از نوشته های او مکاتیبی است که به قاضی محمد دراز المکی و شیخ عبدالرحمن مرشدی نوشته و باقی مانده است. رجوع به سلافهالعصر ص 419 و 420 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 21500 گزی شمال خاوری مهاباد و پنج هزارگزی شمال باختری شوسۀ مهابادبه میاندوآب. جلگه با هوای معتدل مالاریائی، سکنۀ آن 334 تن و زبان آنان کردی. آب آن از رود خانه مهاباد و چشمه و محصول آنجا غلات، چغندر، حبوبات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
از دیه های سدن رستاق مازندران. (از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 168). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری کرد کوی و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ کردکوی بگرگان در دامنه واقع شده است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 2430 تن سکنه دارد آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و غلات و حبوبات و توتون سیگارو شغل مردانش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. زارعین آن در اراضی النگه و کردکوی زراعت میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
سید بن محمد نجاری معروف به باباشاه، او راست:حاشیه ای بر شرح کافیۀ جامی که آنرا برای سلطان زاده شجاع الدین بن عبیداﷲ نوشته به الحاشیه السلطانیه موسوم کرده است، (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1374)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی از دهستان قلعۀ زرس شهرستان اهواز. 6 هزارگزی شمال خاوری قعلۀ زرس و یکهزارگزی شمال راه مالرو بنه وار هفت لنگ به قلعۀ زرس. جلگه گرم سیر. سکنۀ آن 95تن، شیعه، لری بختیاری. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. بنای امام زاده ای به نام زاهد دارد و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالاراده
تصویر بالاراده
به خواست به آهنگ از روی اراده بقصد مقابل بلا اراده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
مع الإرادة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
Determinedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
de manière déterminée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
решительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
決然と
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
عزم کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
দৃঢ়ভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
kwa kujitolea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
kararlı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
결단력 있게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
दृढ़ता से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
בנחישות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
entschlossen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
dengan tekad
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
อย่างเด็ดเดี่ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
con determinación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
determinatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
com determinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
坚定地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
stanowczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
рішуче
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
vastberaden
دیکشنری فارسی به هلندی