جدول جو
جدول جو

معنی بااینکه - جستجوی لغت در جدول جو

بااینکه(کِ)
هرچند. اگرچه. با همه. با. معذلک. معهذا. با تمام این
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باتینک
تصویر باتینک
(دخترانه)
غنچه تازه شکفته (نگارش کردی: باتینک)
فرهنگ نامهای ایرانی
(نِ)
ژاک (1794-1872م.). فیزیک دان و منجم فرانسوی متولد به لوزین یان. آلت اندازه گیری زاویه های زمین و آلت تشخیص اینکه نوری مستقیماً از منبع آمده یا بر اثر تقطب نورحاصل شده است، از اوست
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ)
بائنه. بائن. کمان نرم که زه آن نهایت دور باشد. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ضیافت. مهمانی. مهمانی بزرگ.
لغت نامه دهخدا
(اَ کِ)
رجوع به از اینکه شود، که نقش اژدها دارد:
درفشش ببین اژدهاپیکر است
بر آن نیزه بر، شیر زرین سر است.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
معرب بتیک. رجوع به بتیک شود. در دایره المعارف اسلامی ج 1 ص 354 آمده است که بلاد جنوبی اسپانیارا باتیکه می نامیدند. (الحلل السندسیه ج 1 ص 32)
لغت نامه دهخدا
باغ باجیکه، از دیه های وازکرود. (تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
مرکب از با حرف اضافه + ’آن’ + ’که’ موصول، رویهم مرادف معهذای عربی باشد:
با آنکه یقین است که در گلشن فردوس
صد گل به تهی دستی بر خار فروشند.
عرفی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نوعی از حلویات. (تاج العروس). شاید پفک یا نوعی از آن باشد
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
باریک وتنک (تک) : از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم. (فرهنگ نظام). مقدار کم. چیز اندک. شی ٔ ناقابل. کم ارزش: یک باریکه کهنه. آب باریکه، رزق کم. رزق اندک. یک باریکه از کنار ماهوت. یک باریکه چوب. یک باریکه خربزه.
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ / کِ)
دانش. (ناظم الاطباء). و در سایر مآخذ که در دسترس بود دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(کِ)
تلفظ ترکی ’تاسنژ’ نام جزیره ای متعلق به دانمارک، بین جزیره ’فیان’ و ’لانگلاند’ واقع است. طولش 14هزار و عرضش 7هزار گز است. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به تاسنژ شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 24 هزارگزی شمال فریمان در دامنه واقع است. آب و هوای آن معتدل و دارای قریب یکصد تن سکنه است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصول عمده آن غلات، پنبه و بنشن و شغل مردمش زراعت و گله داری وراه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با اینکه
تصویر با اینکه
هر چند، اگرچه، معهذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانکه
تصویر بانکه
روسی بولونی از آوند ها
فرهنگ لغت هوشیار
مونث بائن: و چاه ژرف، برگزیده کالا، پیشکشی ارمغان زن به مرد هنگام زناشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با آنکه
تصویر با آنکه
با وجود آنکه باز آنک
فرهنگ لغت هوشیار
باریک، لاغراندام، ظریف، تکه باریک (کاغذ، پارچه و) ، سطح دراز و کم عرض (زمین و) ، باب، بغاز، تنگه، اشعه، پرتو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هرچند، اگرچه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بانکه، غرابه ی شیشه ای، کوزه گلی سرپهن
فرهنگ گویش مازندرانی