جدول جو
جدول جو

معنی ایهاوند - جستجوی لغت در جدول جو

ایهاوند
(وَ)
شعبه ای از طایفۀ هفت لنگ بختیاری و دارای شعب زیر است: احمد خسروی، توشمال، عملجات، چقاخورنشین، ایهاوند، مال میری، شهومیر، زنبور. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهاوند
تصویر بهاوند
(پسرانه)
دارنده نیکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیناوند
تصویر زیناوند
(پسرانه)
مسلح، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یاوند
تصویر یاوند
خداوند، پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشاوند
تصویر پیشاوند
پیشوند، در دستور زبان کلمه یا حرفی که در اول کلمۀ دیگر درآید و معنی آن را تغییر دهد مانند «بر»، «بی»، «فر»، «فرو»، «نا» و «هم»، در کلمات «برانگیختن»، «بیدل»، «فراخور»، «فرومایه»، «ناتوان» و «هم نشین»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاوند
تصویر نهاوند
از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ وَ)
جنگ نهاوند، یوم نهاوند یا جنگ نهاوند، نام جنگ معروفی است که بین سپاهیان اسلام و ایران در نهاوند اتفاق افتاد. رجوع به امثال میدانی و ترجمه فتوح البلدان و کامل التواریخ ابن اثیر ج 3 ص 2 و مجمل التواریخ و تاریخ گزیده و تاریخ ایران تألیف سایکس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ وَ)
شهری است از عراق عجم. (جهانگیری) (غیاث اللغات) (از برهان). شهری است از جبال. (از حدود العالم). در نزدیکی همدان. (جهانگیری). در جنوب همدان است. (از منتهی الارب). از اقلیم چهارم است و در حدود همدان. (از انجمن آرا) (از آنندراج). از اقلیم چهارم است از بلاد جبل. ابن حوقل گوید: نهاوند در جنوب همدان است. شهری است بر دامنۀ کوه، رودها و بستانها دارد و میوه اش فراوان است. میوۀ آن را به سبب نیکوئی آن به عراق برند. در اللباب آمده است که نهاوند شهری است از بلاد جبل، گویند آن را نوح علیه السلام بنا کرده است و نام آن ’نوح آوند’ بوده است پس حاء را به هاء بدل کردند و خدا داناتر است. سمعانی در الانساب گوید که: حرب بزرگ مسلمانان در زمان عمر بن خطاب رضی اﷲ عنه در آنجا واقع شد. و من چند روزی آنجا اقامت کرده ام. صاحب العزیزی گوید: میان همدان و نهاوند چهارده فرسخ است. (از ترجمه تقویم البلدان ص 482 و 483). شهر نهاوند بر کوهی قرار گرفته و بنای آن از گل است و چشمه ها و باغهای فراوان دارد... (از ترجمه صورهالارض ص 111). و اندر وی دو مزگت جامع است و جائی با نعمت بسیار است و از وی زعفران و میوۀ (نیکو خیزد) . (حدود العالم) (یادداشت مؤلف). شهر معظمی است در سمت قبلی همدان در سه روزه راه... و آن قدیم ترین شهری است که در کوه واقع شده و این شهر ماه بصره یعنی در حساب آن و دینور ماه کوفه یعنی در آن می باشد. و کوه این شهر آب آن رابه دو قسم منقسم سازد، قسمی به سوی نهاوند و قسم دیگر به سمت غرب می رود... در میان آن حصاری شگفت انگیز و بنای مرتفع حیرت آوری دیده میشود، و قبور جماعتی ازشهداء مسلمانان در این بناست. (از معجم البلدان).
وضع امروزین نهاوند: شهرستان نهاوند یکی از شهرستانهای استان پنجم و محدود است از طرف شمال به شهرستانهای ملایر و تویسرکان و بخش کنگاور از شهرستان کرمانشاهان. از طرف جنوب به کوه گرو که خطالرأس آن حد طبیعی این شهرستان و شهرستان خرم آباد است. از طرف شرق به شهرستان ملایر و بخش اشتربیان شهرستان بروجرد. از طرف غرب به بخش صحنه از شهرستان کرمانشاه و بخش نورآباد از شهرستان خرم آباد. شهرستان نهاوند در طول دره ای به عرض تقریبی 4 الی 12 هزارگزی بین دو کوهستان که جهت آنها از شمال غرب به جنوب شرق است واقع شده و رود خانه مهم گاماسیاب در وسط این دره جاری است. شهر نهاوند مرکز شهرستان در قسمت علیای درۀ مذکور در ارتفاع 1677 گز واقع گردیده است.
هوای شهرستان سردسیر سالم است فقط قسمت سفلی رود خانه گاماسیاب نسبت به نقاط کوهستانی و دشت معتدل است. اکثر قراء مهم شهرستان در طول رودخانه گاماسیاب واقع شده و از آن مشروب میگردند و قسمتی نیز از رودخانه های ملایر، تویسرکان و قنوات و چشمه سارهای کوهستانی بهره مندمیشوند. بطور کلی آب شهرستان شیرین و املاح خارجی آن کم است.
دو سلسله کوهستان در شمال و جنوب شهرستان بشرح زیر واقع شده است: 1- ارتفاعات جنوبی، کوههای جنوبی شهرستان دنبالۀ سلسله کوهستان شاهو در پاوه و روانسر و بیستون کرمانشاه است که در همان جهت (شمال غرب به جنوب شرق) از جنوب این شهرستان گذشته به شهرستان بروجرد منتهی میشود. در این شهرستان این کوه ’گرو’ نامیده میشود و خطالرأس آن حد طبیعی نهاوند و خرم آباد است. در قسمت شمال غربی حد متوسط ارتفاع 2800 گز و در جنوب شرقی به ارتفاع آن افزوده می شود. بلندترین قلۀ گرو در جنوب شهر نهاوند و بالای سرچشمۀ گاماسیاب واقع و همیشه برف در قلۀ آن موجود وارتفاع آن از سطح دریا 3396 گز است. از درۀ شمالی این کوه که به رود خانه گاماسیاب منتهی میشود صدها چشمه جاری و به مصرف قراء پادامنۀ کوه مذکور میرسد. 2- سلسلۀ شمالی، جهت امتداد آن شمال غرب به جنوب شرق و موازی با کوه الوند همدان و کوه گرو است و در دو نقطه بوسیلۀ دو رودخانه ای که از شهرستان ملایر و شهرستان تویسرکان می آیند قطع شده و معبر طبیعی ایجاد نموده است در شمال غرب بین درۀ کنگاور و درۀ رودخانه تویسرکان کوه کمرزرد نامیده شده و ارتفاع قلۀ آن 2165 گز است. بین معبر رود خانه تویسرکان و معبر رود خانه ملایر کوه سیاه دره نامیده میشود و ارتفاع قلۀآن 2818 گز می باشد. در شرق معبر رود خانه ملایر که در شرق شهر نهاوند است کوه سفید نامیده میشود و ارتفاع بلندترین قلۀ آن از سطح دریا 3653 گز است.
رود خانه گاماسیاب که در شهرستان خرم آباد ’سیمره’ و در شهرستان اهواز و دشت میشان کرخه نامیده می شود. در این شهرستان از سراب گاماسیاب واقع در 20 هزارگزی جنوب شهر نهاوند در یکی از دره های شمالی کوه گرو سرچشمه گرفته در طول درۀ شهرستان نهاوند جاری است و قسمت عمده قراء شهرستان و باغات شهر از این رودخانه مشروب میگردد. رود خانه ملایر در 15 هزارگزی شمال غرب نهاوند نزدیک آبادی لیلی یادگار، و رود خانه تویسرکان در 25 هزارگزی نهاوند نزدیک آبادی چقاسرائیل به رود خانه گاماسیاب ملحق میشوند. این رودخانه پس از مشروب نمودن قسمت عمده قراء و باختر شهرستان وارد تنگۀ کوهستانی شده در حدود باختری کلان از این شهرستان خارج و وارد بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان میگردد.
محصول عمده شهرستان غلات، حبوبات، اقسام میوه ها، توتون، لبنیات است و صادرات مهم آن خشکبار و اقسام میوه ها و لبنیات و حبوبات و غلات و کنجد و توتون و پشم و پوست چوب و روغن به داخل و خارج کشور است. سیب و گلابی و هندوانه و خربزۀ آن مشهور است. شغل ساکنین شهرستان زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان در دهستان علیا قالیچه بافی است، قالیچه های عشوند، برجک و یانه سر بخوبی مشهور است.
از شهرنهاوند دو راه به طرف جنوب شرقی و شمال غربی احداث شده است. جادۀ شمال غرب در 53 هزارگزی به راه کنگاور به کرمانشاه متصل میشود، از این نقطه تا کنگاور تقریباً 7000 گز است. راه جنوب خاوری در 32 هزارگزی به راه ملایر به بروجرد میرسد. از این نقطه به ملایر 32 هزار گز و تا بروجرد 25 هزار گز است. این شهرستان ازچهار دهستان به نام بالادهستان در جنوب شرقی، پائین دهستان در قسمت مرکزی، خزل انتهای غرب سلگی بین پایین دهستان و خزل تشکیل شده است. تعداد قراء و مرکز دهستان و جمعیت آن بشرح زیر است: بالا دهستان، مرکز ده شعبان. تعداد قراء 67 و سکنه 20 هزار نفر است. پائین دهستان، مرکز قصبه گیان، تعداد قراء 47 و سکنه 25 هزار نفر است. سلگی، مرکز ده شهرک، تعداد قراء 35 و سکنه 13 هزار نفر است. خزل، مرکز ده آران، تعداد قراء 70 و سکنه 12 هزار نفر است. شهر نهاوند دارای 26 هزار نفر جمعیت است. بنابر آمار فوق شهرستان نهاوند از 220 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود96 هزار تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نِوَ)
نام شعبه ای است از موسیقی. (رشیدی) (جهانگیری) (انجمن آرا) (برهان قاطع). نام پرده ای است از موسیقی که نیم شب سرایند. (غیاث اللغات) :
چنان کز سینه غم را بیخ برکند
فروگفت این غزل را در نهاوند.
امیرخسرو (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
دهی است از دهستان سیلوئیۀ بخش زرند شهرستان کرمان. در 30هزارگزی شرق زرند، بر سر راه زرند به رفسنجان در دامنۀ معتدل هوائی واقع و دارای 208 تن سکنه است. آبش از قنات محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قِ هَِ)
دهی است از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان، سکنۀ آن 614 تن. آب آن از قنات. محصول آن لبنیات، حبوب و شغل اهالی آنجا زراعت وگله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَهَْ)
اهوانه. نام نخستین روز از خمسۀ مسترقه. (اشتینگاس) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری). صورت محرف کلمه اهنود است. رجوع به اهنود شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان طهران. کوهستانی وسردسیر است سکنه اش 352 نفر، آبش از چشمه سار و محصولش غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم بافی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جزو طایفۀ چهارلنگ از ایل بختیاری ایران و مشتمل بر شعب ذیل: بسحاق، پولادوند، عبدالوند، حاجی وند و عیسی وند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا
یاقوت گوید نهاوند مختصر نیوهاوند است و معنای آن خیر مضاعف است. (یادداشت مؤلف). رجوع به معجم البلدان، ذیل کلمه ماه دینار شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 22هزارگزی جنوب باختری زاغه و 16هزارگزی جنوب شوسۀ خرم آباد به بروجرد. محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه ازنا تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی می باشد. ساکنان آن از طایفۀ سگوند بوده و برای تعلیف احشام خود به ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شَ وَ)
منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی، پادشاهان صفوی را شیخ زاده یا شیخ اوغلی و منسوبان و خویشاوندان آن سلسله را شیخاوند میخواندند. عده طبقۀ شیخاوند در زمان شاه عباس بزرگ نزدیک به 2000 بود و بیشتر در شهر اردبیل و اطراف آن میزیستند. سران این طبقه چون با خاندان شاهی بستگی داشتند غالباً بمقامات بزرگ مانند وزارت و ریاست توپچیان شاهی و امثال آن می رسیدند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(یَ وَ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری کوزران و یک هزارگزی راه فرعی کوزران. هوای آن سرد و دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوب، دیم، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، در تابستان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اِ وَ)
یکی از قرای اصفهان است. حمداﷲ مستوفی در ضمن تشریح نواحی اصفهان آرد: ناحیت کرارج سی وسه پاره دیه است: دشته و اشکاوند و فیزادان از معظم قرای این ناحیت است. (نزهه القلوب ص 50). و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: اشکاوند دهی است از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان، واقع در هشت هزارگزی جنوب خاور اصفهان متصل به راه کرارج به براگون. محلی است جلگه، معتدل و سکنۀ آن 551 تن است. مذهب مردم شیعه و زبان آنان فارسی است. آب آن از رودخانه و چاه تأمین میشود و محصولاتش غلات، ذرت، تریاک، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه دیه ماشین رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 524 شود
لغت نامه دهخدا
(تی وَ)
نام یکی از دهستانهای بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از رودخانه های بادآور و کیزه رود، قنوات و چشمه های مختلف دیگر تأمین میشود. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان عبارتند از: کوه گرون، کوه سرکش، کوه گله ناب، کوه واگیر و کوه دره زرد. این دهستان از 54آبادی تشکیل گردیده. جمعیت آن در حدود 10000 تن است و قراء مهم آن عبارتند از: پیر دوتی، دولیکان، قمش، کاورسی، سادات. ساکنین این ده از طایفۀ ایتیوند و اولاد قباد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
اسم یکی از طوایف ایل دلفان از ایلات کرد ایران است که تقریباً 1500 خانوار میشوند و درایتی وند سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 64)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مصحف زیناوند (از: زین، سلاح + آوند، پسوند اتصاف). (حاشیۀ برهان چ معین). لقب طهمورث دیوبند است و معنی آن تمام سلاح باشد. (برهان). لقب طهمورث است و معنی آن تمام سلاح بود بجهت آنکه دیوان را مسخر گردانید و او را دیوبند ملقب ساختند. (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج). لقب طهمورث. (مجمل التواریخ). و رجوع به زیناوند شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 398 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
راوند. حمزۀ اصفهانی گوید: اصل کلمه راوند (شهرکی میان کاشان و اصفهان) راهاوند است بمعنی چیز مضاعف. (یادداشت مؤلف از معجم البلدان). رجوع به راوند در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
شاکی السلاح. (مفاتیح، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این کلمه که به اشکال دیگر هم ضبط شده (ریباوند، دیباوند، زیباوند) ، خواه بواسطۀ خود مؤلفین که پی به ترکیب اصلی کلمه نبرده اند و خواه بدست نساخ بواسطۀ کم و بیش گذاشتن نقطه ها از تلفظ و هیئت اصلی خود منحرف شده است اما معنی آنرا درست نوشته اند. در مجمل التواریخ که در عهد سلطان سنجر در سال 520 هجری قمری تألیف شده ’ریباوند’ چنین معنی شده: ’آنکه سلاح تمام دارد’. در روضه الصفا اینطور معنی شده یعنی ’تمام سلاح’. حمزۀ اصفهانی می نویسند... معنی زیباوند، انه شاک السلاح. این صفت باید در فارسی ’زیناوند’ نوشته شود. در اوستا مکرر به صفت ’زئننگهونت’ یا ’ازینونت’ برمیخوریم، بسا این صفت ازبرای خود تهمورث آمده...و معنی آن دارندۀ زین یا مسلح می باشد، چه این صفت از کلمه ’زئن’ که بمعنی سلاح است ساخته شده است. (از یشتها ج 2 ص 140) : او را طهمورث زیناوند گفتندی و زیناوند لقب او بود یعنی تمام سلاح. (فارسنامۀ ابن البلخی چ کمبریج ص 28، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ثم طهمورث... یقال له زیناوند و معناه شاکی السلاح لانه اول من عمل السلاح. (مفاتیح خوارزمی، یادداشت ایضاً). رجوع به زین (سلاح) و فرهنگ ایران باستان و یشتها ج 2 صص 138- 140 شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
لقب تهمورث است. رجوع به مادۀ قبل و یشتها ج 2 صص 138- 140 و فرهنگ ایران باستان ص 266 و مادۀ قبل و طهمورث شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام کوه دماوند است. (برهان) (جهانگیری). نام کوه مشهور به دماوند است. در وجه تسمیۀ این نام گفته اند اصل در این لغت دیمه آوند است زیرا دیمه نام قصبۀ آنجا می باشد. آوند ظرف است و کوه به اسم دیمه دیماوند شد. (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
درم بسته پس دربند رفته ست
مگر امشب به دیماوند رفته ست.
(ویس و رامین).
رجوع به دماوند شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان با 723 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند. سکنۀ آن 360 تن. آب آن از چاه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
یکی از شعب بیست و چهار گانه قدما و آن پنج نغمه است که برای تزیین در هشت نغمه عمل کنند. این شعبه بعشاق و زنگوله مناسب است: (چنان کزسیه غمر ابیخ بر کند فرو گفت این غزل را در نهاوند)
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید و تغییری مختصر در معنی آن دهدپیشوند تصدیر مزید مقدم مقابل پساوند. توضیح این کلمه مستحدث است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهان
تصویر ایهان
سست کردن بی ارزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشاوند
تصویر پیشاوند
((وَ))
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید معنی آن را تغییر دهد مانند، بر، بی، فرا، پیشوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاوند
تصویر یاوند
((وَ))
پادشاه، جمع یاوندان
فرهنگ فارسی معین
شالی که بجای کلاه و سرپوش استفاده می شود، دستار
فرهنگ گویش مازندرانی