جدول جو
جدول جو

معنی ایذجی - جستجوی لغت در جدول جو

ایذجی(ذَ)
منسوب است به ایذج که شهری است از کورۀ اهواز از بلاد خوزستان. و جمعی از علما بدانجا منسوبند. رجوع به لباب الانساب شود
منسوب به ایذج که قریه ای است از سمرقند و ابوالحسین محمد بن ابوالحسین ایذجی از آنجا است. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سفیر، فرستاده، رجوع به ایلچی شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
نام قدیمی سرزمینی در ناحیۀ بختیاری که بعدها مال امیر (مالمیر) نامیده شد و در شهریور 1314 هجری شمسینام آن به ایذه تبدیل شد. و رجوع به ایذه شود:
بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت
خیزد از صحرای ایذج نافۀ مشک ختن.
حافظ.
ثم سافرنا من مدینه تستر... و وصلنا الی مدینه ایذج و تسمی ایضاً مال الامیر. (ابن بطوطه). رجوع به ایذه و معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به ایج که محلی است، رجوع به ایج و ایگ شود، نان را با نان خورش خوردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، آمیختن نان با نان خورش، (ناظم الاطباء)، ظاهر ساختن ادمۀ خود را، (منتهی الارب)، ظاهر ساختن موافقت و دوستی خود را، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فرستاده مخصوص سفیر، ماء موری که برای انجام دادن امور دیوانی سفیر میکرد (ایلخانان صفویه و قاجاریه)،جمع ایلچیان. یا ایلچی بزرگ. سفیر کبیر. یا ایلچی مخصوص. سفیر مخصوص
فرهنگ لغت هوشیار