جدول جو
جدول جو

معنی ایدی - جستجوی لغت در جدول جو

ایدی
یدها، دست ها، کنایه از قدرت ها، جمع واژۀ ید
تصویری از ایدی
تصویر ایدی
فرهنگ فارسی عمید
ایدی
(اَ دا)
ما ایدی فلاناً، چه درستکار است او. (ناظم الاطباء) ، بسیارمال و بسیاردرم شدن، یقال: اورق الرجل فهو مورق اذا کثر ماله. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بسیارمال شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگشتن غازی بی غنیمت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). غنیمت نایافتن غازی. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگشتن شکاری بی صید. (آنندراج) (از اقرب الموارد). صید ناکردن صیاد. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگشتن جوینده بی نیل مقصود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خایب ماندن طالب. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
ایدی
(اَ)
کلمه رابطه نیز باشد که بعربی ایضاً خوانند و ظاهراً در این معنی با لغت اندی تصحیف خوانی شده باشد. واﷲ اعلم. (برهان) (آنندراج) (از جهانگیری). کلمه رابطه به معنی نیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ایدی
(اَ)
جمع واژۀ ید. (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ایدی
جمع ید، دست ها جمع ید دستها دستان
تصویری از ایدی
تصویر ایدی
فرهنگ لغت هوشیار
ایدی
جمع ید، دست ها، دستان
تصویری از ایدی
تصویر ایدی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایده
تصویر ایده
(دخترانه)
فکر نو، فکر و اندیشه، رأی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیدی
تصویر هیدی
(پسرانه)
آهسته، پاورچین (نگارش کردی: هدی)
فرهنگ نامهای ایرانی
(یِ)
عبدخیر بن زید، یا عبد خیر بن محمد بن خولی بن عبد عمرو بن عبدیغوث بن صاید همدانی مکنی به ابوعماره. سمعانی در الانساب آرد که وی زمان پیغمبر را دریافت ولیکن بملاقات او نرسید. او در کوفه سکونت جست و از علی بن ابی طالب روایت کند و ازو فرزند وی مسیب و ابواسحاق سبیعی وحبیب بن ابی ثابت و خالد بن علقمه و عطأ بن سایب و ابوحبۀ همدانی و اسماعیل سدی و جز آنان روایت کنند. وی را پرسیدند چند سال داری گفت یکصد و بیست سال... یحیی بن معین او را ثقه دانسته است. (الانساب سمعانی)
عبدالرحمان بن عبد رب الکعبه. وی از عبدالله بن عمرو بن عاص و از او زید بن وهب و شعبی روایت کنند. حدیث او در صحیح مسلم بن حجاج قشیری آمده است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر. در 63000گزی خاور کنگان و 2000 گزی جنوب راه مالرو کنگان به پشتکوه و در جلگه واقع است. هوای آن معتدل مالاریائی است. 100 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خرما، لیمو، انار و شغل مردم آن زراعت و باغبانی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
ترکی برادر کوچک، برادر زاده، مهزاد برادر کوچکتر. یا آقا و اینی. برادر بزرگتر و برادر کوچکتر، شاهزادگان و اشراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلی
تصویر ایلی
ترکی فرما نبرداری تیره ای بندگی اطاعت فرمانبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایچی
تصویر ایچی
ترکی ایشه بخشی است در کردستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایزدی
تصویر ایزدی
منسوب به ایزد خدایی الهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایادی
تصویر ایادی
دستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشی
تصویر ایشی
ترکی خدیش کد بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهدی
تصویر اهدی
راهدان تر راهبرتر رهدان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکدی
تصویر اکدی
منسوب به اکد هر چیز مربوط و متعلق به اکد، زبان مردم اکد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایده
تصویر ایده
فرانسوی مونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدع
تصویر ایدع
کرکم (زعفران)، برناک (حنا)، سرخه سر خبال از پرندگان خون سیاوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدری
تصویر ایدری
اینجایی، این جهانیدنیوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندی
تصویر اندی
امیدواری، تعجب و شگفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
اکنون، اینک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدی
تصویر اعدی
دشمن تر، ستمکار تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیدی
تصویر زیدی
نام دهی است به یمامه، هر یک از زیدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احدی
تصویر احدی
هیچکس، کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدی
تصویر ابدی
جاودانی، پایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته از عائد ویندش درآمد، باژ در آمد مداخل: عایدی صاحب دیوان را روزی ده هزار دینار نوشته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایدی
تصویر عایدی
درآمد، مستمری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیدی
تصویر آیدی
شناسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایده
تصویر ایده
آرمان، اندیشه، مونه، رای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابدی
تصویر ابدی
همیشگی، جاوید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
الان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احدی
تصویر احدی
هیچ کسی
فرهنگ واژه فارسی سره
دخل، درآمد، مداخل، محصول، سود، رزق
فرهنگ واژه مترادف متضاد