- اید (اَ)
غول. (دزی ج 1 ص 46) ، اکنون است که این زمان و الحال باشد... این زمان. این دم. این ساعت. (ازبرهان). اکنون. (انجمن آرا) (آنندراج). اکنون در این زمان. (غیاث اللغات). این زمان و این دم و این ساعت. (هفت قلزم) :
گر ایدون که رستم بود پیشرو
نماند بر این بوم و بر خار و خو.
فردوسی.
خواستیم که... پیدا کنیم اندر این باب آنچه حق است. ایدون گوئیم که... (کشف المحجوب سگزی ص 57).
گویی همه زین پیش بخواب اندر بودند
ز آن خواب گران گشتند ایدون همه بیدار.
فرخی.
از بس که در این راه رز انگور کشانند
این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست.
منوچهری.
بی زحمت قلاوز خار ایدون
کی دست میدهد گل گلزارش.
ناصرخسرو.
، اینجا. (برهان) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (جهانگیری). این سوی:
خواسته چو نان دهد که گویی بستد
روی گه ایدون کند ز شرم گه اندون.
فرخی.
خرما و میوه ها به بهشت اندر
دانی کزین به است که ایدون است.
ناصرخسرو.
زآن همی خواهی که باشی می خوری تا چون زنان
سر ز رعنایی گهی ایدون و گه اندون کنی.
ناصرخسرو.
راه تو زی خیرو شر هر دو گشاده است
خواهی ایدون گرای و خواهی اندون.
ناصرخسرو
گر ایدون که رستم بود پیشرو
نماند بر این بوم و بر خار و خو.
فردوسی.
خواستیم که... پیدا کنیم اندر این باب آنچه حق است. ایدون گوئیم که... (کشف المحجوب سگزی ص 57).
گویی همه زین پیش بخواب اندر بودند
ز آن خواب گران گشتند ایدون همه بیدار.
فرخی.
از بس که در این راه رز انگور کشانند
این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست.
منوچهری.
بی زحمت قلاوز خار ایدون
کی دست میدهد گل گلزارش.
ناصرخسرو.
، اینجا. (برهان) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (جهانگیری). این سوی:
خواسته چو نان دهد که گویی بستد
روی گه ایدون کند ز شرم گه اندون.
فرخی.
خرما و میوه ها به بهشت اندر
دانی کزین به است که ایدون است.
ناصرخسرو.
زآن همی خواهی که باشی می خوری تا چون زنان
سر ز رعنایی گهی ایدون و گه اندون کنی.
ناصرخسرو.
راه تو زی خیرو شر هر دو گشاده است
خواهی ایدون گرای و خواهی اندون.
ناصرخسرو
