جدول جو
جدول جو

معنی ایجام - جستجوی لغت در جدول جو

ایجام(اِ تِ)
داخل شدن شیر در بیشه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، گردن دادن بفرمان، فروتنی کردن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، نیکو کردن حوض را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، اصلاح کردن حوض، (ناظم الاطباء)، فربه و خوشحال گشتن شتران، بازایستادن قچقار از گشنی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
کوتاه کردن سخن، اختصار و کوتاهی کلام، در علوم ادبی در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک، مختصر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاب
تصویر ایجاب
اقتضا کردن، در علم حقوق لازم کردن بیع، پذیرفتن، مقابل سلب، در علم منطق حکم به ثبوت محمول برای موضوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایتام
تصویر ایتام
یتیم ها، کودکانی که پدرش مرده باشد، دزدها، راهزن ها، جمع واژۀ یتیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
در فن بدیع ادبیات، آوردن کلمه ای که دو معنی قریب و بعید داشته باشد و مراد گوینده معنی بعید باشد، توریه، مانند، برای مثال در گوشه ای نشسته ام اکنون و همچنان / هستم ز دست مردمکی چند در عذاب ی من درد را به گوش نیارستمی شنید / اکنون به چشم خویش همی بینم این عقاب، مردمک هم به معنای مردم و انسان ها و هم به معنای مردمک چشم است که معنی دوم مدنظر شاعر است
در وهم و گمان افتادن و اشتباه کردن، در وهم و گمان انداختن، در شک و گمان و اشتباه انداختن
ایهام تناسب: در بدیع آوردن کلماتی در نظم یا نثر که در صورت ظاهر با یکدیگر متناسب باشد ولی معانی غیرمتناسب نیز از آن ها استنباط شود، برای مثال چنان سایه گسترد بر عالمی / که زالی نیندیشد از رستمی (سعدی۱ - ۳۸) که مراد از زال پیرزن است نه زال پدر رستم و مراد از رستم نیز مردی نیرومند و پهلوان است، ای در مردی چو باز و در کینه عقاب / شاهین به تهوری و طوطی به خطاب ی از باده بطی فرست مر قمری را / چون چشم خروس در شب همچو غراب (قمری قزوینی)شاهد در بط و قمری و چشم خروس و غراب است که همگی از اصطلاحات باده نوشی هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احجام
تصویر احجام
حجم ها، جسمهای فضایی، اندازه ها، جمع واژۀ حجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعجام
تصویر اعجام
عجم ها، مردمان غیر عرب، جمع واژۀ عجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجام
تصویر انجام
اجرا کردن، پایان، آخر، عاقبت
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاب
تصویر ایجاب
فرض کردن، لازم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرام
تصویر ایرام
آماسیدن، آماس کردن پستان آماس پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهجام
تصویر اهجام
جمع هجم، پیلپا ها، قدح بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایقام
تصویر ایقام
چیره شدن، خوار داشت، باز داشت خواسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلام
تصویر ایلام
بدرد آوردن دردمند کردن الم افکندن، دردمند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتام
تصویر ایتام
یتیم دار شدن زن، جمع یتیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاح
تصویر ایجاح
راه پیدایی، شاش گرفتن، فرو هشتن پرده، به سنگ خوردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفریدن و هست نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
در وهم و گمان افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احجام
تصویر احجام
باز ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسجام
تصویر اسجام
روان شدن اشک اشک ریختن شاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجام
تصویر اعجام
عجم، ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الجام
تصویر الجام
پارسی تازی شده لگام نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجام
تصویر انجام
انتها، آخرهرکار، اتمام کار، آخر کار، فرجام، پایان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وجم، ستبرترها، دراز تر، ناکسان، کمینگان، فرسنگسارها، سنگ های بر هم نهاده کالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجال
تصویر ایجال
ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاف
تصویر ایجاف
شکم درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاع
تصویر ایجاع
بدرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
کوتاه کردن سخن، یکی از فنون بیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجار
تصویر ایجار
به سلاک دادن، پاداش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاذ
تصویر ایجاذ
مضطر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجام
تصویر اعجام
((ا ِ))
نقطه نهادن حروف، نقطه گذاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجام
تصویر انجام
پایان، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
به شک و گمان انداختن، آوردن کلمه ای که دارای دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور. و ذهن شنونده ابتدا به طرف معنی نزدیک برود و سپس به معنی دور که مقصود گوینده است متوجه شود، جمع ایهامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجام
تصویر انجام
اتمام، پایان، سرانجام، اعمال، ایفا، ختم شدن، آخر، اجرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
فرهنگ واژه فارسی سره