معنی ایجاد - جستجوی لغت در جدول جو
ایجاد
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
تصویر ایجاد
فرهنگ فارسی عمید
ایجاد
آفریدن و هست نمودن
آفریدن و هست نمودن
تصویر ایجاد
فرهنگ لغت هوشیار
ایجاد
بوجود آوردن، آفریدن، آفرینش
بوجود آوردن، آفریدن، آفرینش
تصویر ایجاد
فرهنگ فارسی معین
ایجاد
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
تصویر ایجاد
فرهنگ واژه فارسی سره
ایجاد
اختراع
اِختِراع
دیکشنری اردو به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ایجاب
ایجاب
اقتضا کردن، در علم حقوق لازم کردن بیع، پذیرفتن، مقابل سلب، در علم منطق حکم به ثبوت محمول برای موضوع
اقتضا کردن، در علم حقوق لازم کردن بیع، پذیرفتن، مقابلِ سلب، در علم منطق حکم به ثبوت محمول برای موضوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بیجاد
بیجاد
بیجاده، نوعی یاقوت سرخ، عقیق، کهربا
بیجاده، نوعی یاقوت سرخ، عقیق، کهربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اجیاد
اجیاد
جیدها، گردنها، جمع واژۀ جید
جیدها، گردنها، جمعِ واژۀ جید
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ایفاد
ایفاد
فرستادن، گسیل داشتن، روانه کردن
فرستادن، گسیل داشتن، روانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ایقاد
ایقاد
آتش افروختن، روشن کردن آتش
آتش افروختن، روشن کردن آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویر انجاد
انجاد
اَنجاد
نجدها، زمین های بلند، جمع واژۀ نجد
نجدها، زمین های بلند، جمعِ واژۀ نجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر انجاد
انجاد
اِنجاد
یاری دادن، دعوت پذیرفتن، بلند خواندن
یاری دادن، دعوت پذیرفتن، بلند خواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ایجاب
ایجاب
فرض کردن، لازم گردانیدن
فرض کردن، لازم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایراد
ایراد
در آوردن، ذکر نمودن، بیان کردن، فرود آوردن، وارد ساختن
در آوردن، ذکر نمودن، بیان کردن، فرود آوردن، وارد ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اهجاد
اهجاد
خفتن، خوابانیدن
خفتن، خوابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ایعاد
دسیاد دادن (دسیاد وعده)، ترسیدن، ترساندن بیم دادن سهم دادن ترساندن
دسیاد دادن (دسیاد وعده)، ترسیدن، ترساندن بیم دادن سهم دادن ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایفاد
ایفاد
فرستادن روانه کردن فرستادن روانه کردن: ایفاد مراسله
فرستادن روانه کردن فرستادن روانه کردن: ایفاد مراسله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایقاد
ایقاد
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایکاد
ایکاد
استوار کردن
استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایلاد
ایلاد
زایاندن زایانیدن
زایاندن زایانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایتاد
ایتاد
میخ کوبی
میخ کوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجاذ
ایجاذ
مضطر کردن
مضطر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجاح
ایجاح
راه پیدایی، شاش گرفتن، فرو هشتن پرده، به سنگ خوردن چاه
راه پیدایی، شاش گرفتن، فرو هشتن پرده، به سنگ خوردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اجیاد
اجیاد
جمع جید، گردن ها
جمع جید، گردن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ارجاد
ارجاد
لرزانیدن
لرزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اسجاد
اسجاد
سر فرود آوردن
سر فرود آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بیجاد
بیجاد
نوعی از احجار کریمه شبیه بیاقوت کهربا
نوعی از احجار کریمه شبیه بیاقوت کهربا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر امجاد
امجاد
بسیار بخشیدن، بزرگ داشتن
بسیار بخشیدن، بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر انجاد
انجاد
دعوت را پذیرفتن، یاری دادن
دعوت را پذیرفتن، یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجال
ایجال
ترساندن
ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجاف
ایجاف
شکم درد
شکم درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجاع
ایجاع
بدرد آوردن
بدرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجاز
ایجاز
کوتاه کردن سخن، یکی از فنون بیان
کوتاه کردن سخن، یکی از فنون بیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایجار
ایجار
به سلاک دادن، پاداش دادن
به سلاک دادن، پاداش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایراد
ایراد
خرده، ناکارایی
خرده، ناکارایی
فرهنگ واژه فارسی سره