- ایثاب
- بر جهاندن
معنی ایثاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرض کردن، لازم گردانیدن
کلاندهش
استوار کردن، بند کردن
برگزیدن، بذل کردن، بخشیدن
رسیدن، چیرگی
اقتضا کردن، در علم حقوق لازم کردن بیع، پذیرفتن، مقابل سلب، در علم منطق حکم به ثبوت محمول برای موضوع
واجب کردن، لازم گردانیدن، پذیرفتن، طرف عقد واقع شدن
بخشیدن، دیگری را بر خود برتری دادن، از خود گذشتن
بذل کردن، دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن، قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن
بازگشت
بازگشتن، برگشتن، بازآمدن، بازگشت