ائتشاب. بهم درآمیختن و مجتمع گشتن: ایتشب القوم، بهم درآمیختند و مجتمع گشتند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کفته یا دردناک گردانیدن دست را و معیوب ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به این معنی مهموز اللام است. (ناظم الاطباء)
ائتشاب. بهم درآمیختن و مجتمع گشتن: ایتشب القوم، بهم درآمیختند و مجتمع گشتند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کفته یا دردناک گردانیدن دست را و معیوب ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به این معنی مهموز اللام است. (ناظم الاطباء)
اختشاب شعر، شعر گفتن چنانکه آید بی فکرت بسیار و تصنّع. خشب شعر، پیکار کردن. جدل کردن با کسی، شمشیر نیام را خوردن از تیزی. (تاج المصادر بیهقی). اختضام
اختشاب شعر، شعر گفتن چنانکه آید بی فکرت بسیار و تصنّع. خَشْب ِ شعر، پیکار کردن. جدل کردن با کسی، شمشیر نیام را خوردن از تیزی. (تاج المصادر بیهقی). اختضام
از ’ات ب’، ائتتاب. پوشیدن اتب را. (از منتهی الارب). رجوع به ائتتاب و اتب شود، بالیدن و دراز شدن گیاه، جنبیدن آنچه در شکم بود، ترش گردیدن شیر: ائتخ اللبن. (منتهی الارب) (آنندراج)
از ’ات ب’، ائتتاب. پوشیدن اتب را. (از منتهی الارب). رجوع به ائتتاب و اتب شود، بالیدن و دراز شدن گیاه، جنبیدن آنچه در شکم بود، ترش گردیدن شیر: ائتخ اللبن. (منتهی الارب) (آنندراج)
قدیدکردن گوشت. (آنندراج) ، ترجیح دادن. برگزیدن: نقل است که... با جماعتی در تنگنای راهی افتاد و سگی می آمد بایزید بازگشت و راه بر سگ ایثار کرد تا سگ را باز نباید گشت. (تذکره الاولیاء). ، کرامت کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، گردانیدن چیزی را در پس چیزی: آثر کذا بکذا، گردانید این را در پس آن. (منتهی الارب)
قدیدکردن گوشت. (آنندراج) ، ترجیح دادن. برگزیدن: نقل است که... با جماعتی در تنگنای راهی افتاد و سگی می آمد بایزید بازگشت و راه بر سگ ایثار کرد تا سگ را باز نباید گشت. (تذکره الاولیاء). ، کرامت کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، گردانیدن چیزی را در پس چیزی: آثر کذا بکذا، گردانید این را در پس آن. (منتهی الارب)