جدول جو
جدول جو

معنی اکینه - جستجوی لغت در جدول جو

اکینه
دهکده ای قدیمی بر سر راه دو هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سکینه
تصویر سکینه
(دخترانه)
آرامش، آهستگی، نام دختر امام حسین (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امینه
تصویر امینه
(دخترانه)
مؤنث امین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکینه
تصویر شکینه
خم بزرگی که در آن غله می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکیدنه
تصویر اکیدنه
پستانداری تخم گذار، بومی استرالیا، با منقار دراز و بدن پوشیده از خار، خارپشت استرالیایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
وقار، طمانینه، مهابت، آرامش، آهستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکینه
تصویر مکینه
آلت مکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(یِ نَ / نِ)
امر کردن باشد به شخصی که، چشم از من مگردان و با من باش، و به این معنی کایینه با دو یاء حطی هم به نظر آمده است. (برهان) ، چشم بود، گویند کاینه بدو دار، یعنی چشم از او بر مگردان (یادداشت مؤلف). ظاهراً مصحف کابنه است و (ببای موحده) نیز قافیۀ هر آینه و آینه تواند بود لیکن ازشعری منسوب به نظامی عروضی برمی آید که آن را به معنی چشم خانه به کار برده اند. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ مَ نَهْ)
اک منه. اندیشۀ پلید (در برابر وهومنه ’بهمن’). (از مزدیسنا و ادب پارسی ص 163). به معنی بدمنش است. (از فرهنگ ایران باستان ص 74). برخی ازمحققان کلمه اکوان (نام دیوی در شاهنامه) را محرف ’اکومان’ و ’اکومنه’ دانند به معنی روان پلید. (ازمزدیسنا و ادب پارسی ذیل ص 163 از فرهنگ شاهنامه)
لغت نامه دهخدا
(اُ رَ نَ)
ناحیه ای از مدینه. کثیر راست:
و ذکرت عزّه اذ تصاقب دارها
برحیّب فأرینه فنخال .
و آنرا ((أرابن)) نیز گفته اند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اینه قازطاغی بازاری. نام قصبۀ مرکز قضا در سنجاق ((بیغا)) در 12هزارگزی جنوبی قلعۀ سلطانیه در کنار رودی کوچک که بنهر مندرس فرومیریزد و قریب 4000 تن سکنه دارد. قضای ازینه محدود است از سمت شمال به قسمت شمال غربی لوا و از طرف مغرب بدریا و از جانب مشرق بقلعۀ سلطانی و از جهت جنوب آن قضای آیواجق، این قضا از طرف شمال ناحیۀ قوم قلعه و در مشرق ناحیۀ بیرامیج را شامل است و دارای 130 قریه و 18 محلۀ قصبه و مشتمل است بر 7342 خانه و 35438 تن سکنه و از آن 4500 تن از اهالی روم و چند صد تن ارمنی و یهودی و بقیه همه مسلمانانند. در داخل این قضا 182 جامع و مسجد و 135 مکتب و6 مدرسه و 3 تکیه و 10 کلیسا و یک بیمارستان و 7 کاروانسرا و 5 حمام و 75 آسیا و 61145 دونم باغ و باغچه موجود است. محصولات آن عبارت است از: حبوبات متنوعه و انگور و میوه های دیگر و زیتون و پنبه و عسل و غیره. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
بزی که جهت شکار گرگ و جز آن استاده کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکوله و اکیل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
اکیده. مؤنث اکید. به معنی استوار و محکم: اوامر اکیده. (از یادداشت مؤلف). رجوع به اکید شود
لغت نامه دهخدا
(اُ یْ نَ)
ذرع اهالی نمسه (اتریش) راگویند و معادل است با دوازده گره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ مَ نَهْ)
به عقیدۀ زرتشتیان یکی از دستیاران و عمال شش گانه اهریمن که بدیها را بوسیلۀ آنان در دنیا منتشر می سازد و آن مظهر اندیشه های پست و شرارت و نفاق است. (از مزدیسنا و ادب پارسی ص 63). پدیدآوردۀ اهریمن و رقیب بهمن یا منش نیک است. (از فرهنگ ایران باستان ص 74) ، بازایستادن از طعام. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فروتن گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
تاهی از تاههای زه کمان. ج، اسائن.
لغت نامه دهخدا
(اِ نِ)
لوئیز د لا لیو د.... از زنان نامی، متولد در والانسین. وی ولینعمت ژان ژاک روسو بود و از وی خاطرات شایان توجهی بجا مانده است (1726- 1783 میلادی)
آدریان. وکیل دعاوی و مردی سیاسی متولد در جزیره موریس. وی از انگلستان درخواست که به وطن او آزادی دهند. (1794- 1839 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
صورتی از نام آطن، کرسی یونان. مؤلف قاموس کتاب مقدس ذیل اتینا آرد: اتینا (شهر منرفا) و بزرگترین شهرهای اتیکاست در یونان و بر خلیج سالونیک واقع و مسافتش از قرنتش 46 میل و از ساحل بقدر پنج میل است و بر دشتی وسیع واقع است که از طرف جنوب غربی بدریا امتداد می یابد. و در اینجا وی را سه بندراست که بزرگترین آنها را اپیریوس میگفتند و جاده ای که از شهر به آنجا میرفت دارای دیوارهای مرتفع و طولانی بود. تپه های سنگی چندی در دشت این شهر برآمده، بزرگترین آنها آکرپولیس است که شبیه بقلعۀ بعلبک بوده و مقدار 150 قدم ارتفاع داشت. و شهر مزبور در اطراف آن بنا شده و بیشتر آبادی رو بدریا امتداد می یافت ورأس تپۀ مذکور تقریباً مسطح و در حدود 800 قدم طول و 400 قدم عرض داشت و راهی که بر زیر آن برآید فقطاز (پروپایلیا) بود و آن دروازۀ عالی بزرگی بود در طرف غربی که از آنجا بتوسط پله های چندی که از سنگ مرمر ساخته شده بود ببالای تپه میرفت و در آنجا بطرف چپ هیکل پلس اتینا یا منرفا، حافظ و حامی شهر بود و هیکل نبتون خدای دریا نیز در زیر همان سقف و در میدان مجسمه برنجین منرفا که 70 قدم ارتفاع داشت، بر پایه ای نصب شده و بدست راست آن پارثنا که جلال و عظمت شهر اتینا و نمونۀ تفوق معماری یونانیان بدان متعلق بود، بنا شده وبا وجود طول زمان و وارد شدن خرابیها آثار عالیه و علامات مفتخرۀ آن تا امروز باقی و همواره ربایندۀ نظر و جاذب قلب و بصر سیاحان بوده و هست. اما طرز معماری و هندسۀ عمارت برحسب رسم دارک از مرمر سفید در نهایت جمال ساخته شده، تخمیناً یکصد قدم طول و هفتاد قدم ارتفاع داشت ومجسمۀ منرفا در این هیکل بود که فیدیاس آن را از طلا و عاج چندان جمیل ساخته بود که در حسن ساخت و ندرت صباحت معروف بود و 40 قدم ارتفاع داشت و مابین آکروپولیس و تپه ای که بطرف شمال غربی است وادی کوچکی واقع و محل مجلس شورای عام بود و وادی مسطور اریوپاگس یعنی قلعۀ حکومتی را از پی نکس که بطرف مغرب یا جنوب غربی واقع بود، جدامیکرد و پی نکس تپه سنگ کوچکی است که اجتماع عام برآن واقع میشد و دارای مکان معینی بوده و هست که از سنگ طبیعی حجاری شده، خطبای معروف از آنجا خطابۀ خود را بسمع قوم میرساندند و در جوار آن اگورا یعنی میدان تجارت (رجوع بکتاب اعمال رسولان 17- 17 شود) بجنوب اکرپولیس واقع بود و ارتفاعات اریوس پاگوس و پی نکس بطرف مشرق و شمال غربی واقع و تپۀ چهارمی که صاحب موزه بود، در طرف جنوب میدان واقع بود و آن میدانی بود که اطرافش با عمارات عالیۀ دلکش محصور و در هر طرف قربانگاهها و هیکلها و معبدها بنظر می آمد که بعض آنها در نهایت جمال و دلربائی بود. این شهر بسیار دلکش و خوشنما و بجهت استعداد آلات حرب و علم و فصاحت و ادب و دارالعلوم های افلاطون و ارسطاطالیس و ایوان زینو و میدانی که دیمسطنس خطیب در آن می ایستاد، معروف بود. فی الحقیقه میتوان گفت که گل تمدن عصر قدیم بوده است. مکتب های فلسفیۀ آنجا معروف ترین مکاتب دنیا و ماهرتر از نقاشان و حجاران و معماران آنجا هیچ وقت دیده نشد. اهالی این شهر بشنیدن حکایات و اخبار تازه بسیار مایل بودند و سیصد مجمع برای کسب اخبار دائرکرده بودند که مشهورترین آنها دکان جراحان و دلاکان بود. بت های فراوان در این شهر موجود بود چنانکه بترونیوس در سخن از بتان آن شهر نویسد: یافتن خدایان در آنجا سهلتر از یافتن نفوس است. این شهر از سال 146 قبل از میلاد تا زمان تألیف عهد جدید (انجیل) و پس از آن درتصرف رومیان بود. پولس حواری در سال 52 میلادی بدان شهررفت و در میان فلاسفه بترویج دین مسیحی پرداخت (اعمال رسولان 17- 15 و 24) - انتهی. اثینه معروف است به مدینۀ حکماء. (حبط ج 1 ص 57). و رجوع به آطن شود
لغت نامه دهخدا
شهری از بربر
لغت نامه دهخدا
(اَ یِ نَ)
جمع واژۀ عیان. آهنی است در متاع فدان. عین. (منتهی الارب). رجوع به عیان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ ذَنَ)
ابن سمیدع. نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب) و او در اواسط مائۀ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز به تفتین زنوبیا بدست پسر یا خال او بقتل رسید. (از قاموس الأعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
قنفذالبحر. توتیاالبحر. توتیاءالبحر. خارپشت دریایی. و رجوع به دزی ج 1 ص 26 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ ذَ نَ)
وادیی است از وادیهای جهت قبلیه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اُ ذَ نَ)
مصغر اذن. گوش خرد. گوشک، رأی دیدن. (زوزنی). رأی اندیشیدن، ظاهر شدن حماقت و گولی کسی، نمودن. اراء. اراه. (تاج المصادر بیهقی) ، بیمار شش شدن، ارآء رایت، بر زمین زدن نیزه را، کاری کردن که او را نیک پندارند، جنبانیدن هر دو پلک را در دیدن، دیدن در آینه پس پری زده شدن، پیرو قول بعض فقهاء شدن، بسیار شدن خوبی و نیکوئی دیدار کسی، پدیدار شدن اثر آبستنی در پستانهای شتر یا گوسفند، برگردیدن سر بینی شتر بجانب حلق وی، نمودن خدای تعالی کسی را عذاب وهلاک: اری اﷲ بفلان کذا و کذا، أی اری الناس به العذاب و الهلاک و لایقال ذلک الاّ فی الشر. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است جزءدهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 42 هزارگزی خاوری سیردان و 6 هزارگزی جمال آباد که سر راه شوسۀ قزوین است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 100 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان کردی است. آب آنجا از رود نو و محصولاتش غلات و برنج میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. سکنۀ آنجا از طایفه کرد است و این ده قشلاق آنها محسوب میشود و ییلاق آنها حدود قاقازان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
از اعلام زنان است. رجوع به فهرست اعلام تاریخ طبری چ بیروت و اعلام النساء ج 1 شود، ’أن ّ’ لغتی است در ’لعل’ مانند ’ایت السوق انک تشتری لحماً’، یعنی ’لعلک’، و گویند از آنست این آیه در قرائت بعضی: ’و مایشعرکم انها اذا جائت لایؤمنون’. (قرآن 109/6). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، گاهی کاف تشبیه به ’أن ّ’ افزوده شود مانند: کأنه شمس، و گاهی با کاف مخفف می شود و عمل نمی کند مانند: ’و وجه مشرق اللون کان ثدیاه حقان’و یروی ثدییه (علی الاعمال) و الرفع اجود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
- برهان اًن ّ، برهان انی، عبارت است از برهان و طریقۀ استدلال از راه معلول جهت کشف علت و این نوع برهان، برهان اکتشافی است. (از دستورالعلماء ج 1 ص 236 از فرهنگ علوم عقلی سجادی). و آن عکس برهان لمّ (برهان لمی) است چه در برهان لمی از علت به معلول میرسند. (از دستورالعلماء ج 1 ص 236). و رجوع به برهان انی و لمی (ذیل برهان) و دستورالعلماء شود.
برای آگاهی از آیات و امثال مصدر به ’ان’ که در ادب فارسی بکار رفته، رجوع به امثال و حکم مؤلف ج 1 ص 286 ببعد شود
لغت نامه دهخدا
مکینت در فارسی: پایگاه، گرانسنگی آهستگی در فارسی خوزی بر گرفته از مکنه تازی لاتینی تازی گشته دستگاه چرخین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاینه
تصویر کاینه
مونث کاین (کاین) :جمع کاینات (کائنات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
آرامش و آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکیدنه
تصویر اکیدنه
فرانسوی خارپشت استرالیایی از راسته مرغسانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکینه
تصویر مکینه
((مَ نَ یا نِ))
آلت مکیدن، محجمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکینه
تصویر مکینه
((مَ نِ))
نرمی، آهستگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
((سَ نَ یا نِ))
آرام، آرامش، وقار، آن چه که به دل آرامش و اطمینان بخشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الینه
تصویر الینه
((اِ نِ))
از خود بیگانه
فرهنگ فارسی معین