جدول جو
جدول جو

معنی اکورس - جستجوی لغت در جدول جو

اکورس
بزرگترین حقوقدان مکتب ایتالیایی در بحث تعارض قوانین. او می گفت برای حل تعارض قوانین بایستی بر متن قانون حاشیه نوشت. این مکتب به حاشیه نویسان معروف است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کورس
تصویر کورس
پیچ و تاب مو، موی پیچیده و مجعد، موی
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورس
تصویر اورس
سروکوهی. ارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی می کند
در ورزش مسیر مخصوص در رقابت های اسب دوانی، اتومبیل رانی، موتورسیکلت رانی و مانند آن ها
مسابقۀ سرعت
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
جزیره ای در بحر ابیض (مدیترانه) و یکی از ایالتهای کشور فرانسه است و شهرهای عمده آن آژاکسیو (محل تولد ناپلئون اول) ، باستیا، کالوی، کورت و سارتن می باشد. این ایالت از پنج ولایت و 62 بلوک و 366 بخش تشکیل یافته و 8722 کیلومتر مربع وسعت و 269831 تن سکنه دارد. این جزیره به وسیلۀ ’ژنواها’ در سال 1768 میلادی به فرانسه فروخته شده است. ارتفاعات این جزیره را کوههای سنتو، روتوندو، اورو و جز اینها تشکیل داده و دره های عمیقی را در این جزیره بوجود آورده اند. محصولات عمده این جزیره شراب، زیتون و درختان میوه است، ولی محصول اصلی آن شاه بلوط و پرورش گوسفند و صید ماهی است. جلب سیاحان نیز از منابععمده تحصیل ثروت مردم این جزیره است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ ءُ)
جمع واژۀ کاءس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به کأس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
جمع واژۀ اکراس. جج کرس. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اکراس. (منتهی الارب). رجوع به اکراس و کرس شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
قسمی از سماروغ و قارچ که در جای نمناک و متعفن مانند زیر خمرۀ شراب و جایی که پهن و سرگین ریخته باشند روید. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان). گیاهی است که آنرا به تازی کما خوانند. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از فرهنگ سروری). سماروغ. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به سماروغ شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جاورس. (فهرست مخزن الادویه). گاورس. (ناظم الاطباء). نوعی از غله که به هندی چینه گویند و آن ریزه و باریک باشد. (آنندراج). رجوع به گاورس شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رْ / کَ وَ)
موی پیچیده و مجعد را گویند. (برهان). موی پیچیده و گره دار که به عربی مجعد گویند و آن را پارسیان شیراز نیز کرنجی گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). موی پیچیده و مجعد. (فرهنگ فارسی معین). کرس. کرسه. کورسه. (از حاشیۀ برهان چ معین) (از فرهنگ فارسی معین) ، به معنی چرک و ریم هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
دو، دویدن، مسابقه (اسبدوانی)، مسافتی که طی کنند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ وِ)
درخت سرو کوهی. (ناظم الاطباء). بفتح اول و سکون واو و کسر رای مهمله سرو کوهی. (هفت قلزم). بفتح اول و کسر ثانی سرو کوهی. (از آنندراج) (برهان) (انجمن آرای ناصری). عرعر. (برهان) 0
لغت نامه دهخدا
(اَکْ وُ)
جمع واژۀ کور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسابقه، مسافت طی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکوس
تصویر اکوس
جمع کاس، جامها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکارس
تصویر اکارس
سماروغ غارچ سماروغ قارچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورس
تصویر کورس
((رْ))
مسابقه، هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کورس
تصویر کورس
((کَ رَ))
پیچ و شکن موی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکارس
تصویر اکارس
سماروغ، غارچ
فرهنگ واژه فارسی سره
مسابقه، دو، دوره، مسافت، مجعد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارزن، گاورس
فرهنگ گویش مازندرانی