معنی اکسایش - جستجوی لغت در جدول جو
اکسایش
اکسیداسیون
اکسیداسیون
تصویر اکسایش
فرهنگ واژه فارسی سره
اکسایش
اُکسایِش
ترتيب الأولويّات
تَرْتِيبُ الأَوْلَوِيَّاتِ
دیکشنری فارسی به عربی
اکسایش
Oxidation
Oxidation
تصویر اکسایش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اکسایش
اُکسایِش
oxydation
oxydation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اکسایش
اُکسایِش
oksidasi
oksidasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اکسایش
اُکسایِش
окисление
окисление
دیکشنری فارسی به روسی
اکسایش
اُکسایِش
Oxidation
Oxidation
دیکشنری فارسی به آلمانی
اکسایش
اُکسایِش
окислення
окислення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اکسایش
اُکسایِش
utlenianie
utlenianie
دیکشنری فارسی به لهستانی
اکسایش
اُکسایِش
氧化
氧化
دیکشنری فارسی به چینی
اکسایش
اُکسایِش
oxidação
oxidação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اکسایش
اُکسایِش
ossidazione
ossidazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اکسایش
اُکسایِش
oxidación
oxidación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اکسایش
اُکسایِش
oxidatie
oxidatie
دیکشنری فارسی به هلندی
اکسایش
اُکسایِش
การเกิดออกซิเดชัน
การเกิดออกซิเดชัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
اکسایش
اُکسایِش
اکسیدیشن
اکسیدیشن
دیکشنری فارسی به اردو
اکسایش
اُکسایِش
জারণ
জারণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
اکسایش
اُکسایِش
oksijeni kupita kiasi
oksijeni kupita kiasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اکسایش
اُکسایِش
oksidasyon
oksidasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اکسایش
اُکسایِش
산화
산화
دیکشنری فارسی به کره ای
اکسایش
اُکسایِش
חִמצוּן
חִמצוּן
دیکشنری فارسی به عبری
اکسایش
اُکسایِش
ऑक्सीकरण
ऑक्सीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
اکسایش
اُکسایِش
酸化
酸化
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر افزایش
افزایش
افزونی، افزون کردن، افزون شدن
افزونی، افزون کردن، افزون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر فرسایش
فرسایش
فرسودن
فرسودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اندایش
اندایش
گل کاری گل مالی
گل کاری گل مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر افزایش
افزایش
زیادتی شدن، افزون کردن، زیاده شدن و نمودن
زیادتی شدن، افزون کردن، زیاده شدن و نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکاسیا
اکاسیا
اقاقیا وریز زرد از گیاهان
اقاقیا وریز زرد از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر برسایش
برسایش
فرسایش
فرسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اسکالش
اسکالش
اندیشه فکر تفکر خیال
اندیشه فکر تفکر خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اندایش
اندایش
((اَ یِ))
گل کاری، گل مالی
گل کاری، گل مالی
فرهنگ فارسی معین
تصویر افزایش
افزایش
((اَ یِ))
عمل افزون کردن، عمل افزون شدن
عمل افزون کردن، عمل افزون شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر افزایش
افزایش
توسعه
توسعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر فرسایش
فرسایش
استهلاک
استهلاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اکاسیا
اکاسیا
وریز، وریز زرد
وریز، وریز زرد
فرهنگ واژه فارسی سره