معنی اکساب - جستجوی لغت در جدول جو
اکساب
(اِ)
ورزانیدن.
ادامه...
ورزانیدن.
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر اکتساب
اکتساب
کسب کردن، حاصل کردن، فراهم آوردن
ادامه...
کسب کردن، حاصل کردن، فراهم آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر احساب
احساب
حسب ها، شرفها، مفاخر اجدادی، جمع واژۀ حسب
ادامه...
حَسَب ها، شرفها، مفاخر اجدادی، جمعِ واژۀ حَسَب
فرهنگ فارسی عمید
تصویر انساب
انساب
نسب ها، نژادها، قرابت خویشی ها، خویشاوندی ها، جمع واژۀ نسب
ادامه...
نسب ها، نژادها، قرابت خویشی ها، خویشاوندی ها، جمعِ واژۀ نسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اکواب
اکواب
کوب ها، کوزه ها، جام ها، آسیب ها، صدمه ها، جمع واژۀ کوب
ادامه...
کوب ها، کوزه ها، جام ها، آسیب ها، صدمه ها، جمعِ واژۀ کوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ارساب
ارساب
به گودی نشستن چشم گود چشمی
ادامه...
به گودی نشستن چشم گود چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کاساب
کاساب
بقیه آب روان در جوی پس از بستن آن از سر چشمه ته آب
ادامه...
بقیه آب روان در جوی پس از بستن آن از سر چشمه ته آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اعساب
اعساب
گریز گرگ
ادامه...
گریز گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکتساب
اکتساب
ورزیدن، کسب کردن، حاصل کردن، به دست آوردن
ادامه...
ورزیدن، کسب کردن، حاصل کردن، به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکتاب
اکتاب
نویس آموزی: آموختن نوشتن، نویساندن
ادامه...
نویس آموزی: آموختن نوشتن، نویساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکباب
اکباب
نگو نساری نگون فتادن، افکندن
ادامه...
نگو نساری نگون فتادن، افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکواب
اکواب
جمع کوب جامها تنگها کوزه ها
ادامه...
جمع کوب جامها تنگها کوزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکعاب
اکعاب
شتافتن
ادامه...
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکساد
اکساد
بازار سردی
ادامه...
بازار سردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اکذاب
اکذاب
دروغگوی یافتن کسی را، کذب کسی را آشکار کردن
ادامه...
دروغگوی یافتن کسی را، کذب کسی را آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر انساب
انساب
جمع نسب، پشتها، نژادها
ادامه...
جمع نسب، پشتها، نژادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر احساب
احساب
جمع حسب، گوهرها
ادامه...
جمع حسب، گوهرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر انساب
انساب
جمع نسب، نژادها، خویشاوندها
ادامه...
جمع نَسَب، نژادها، خویشاوندها
فرهنگ فارسی معین
تصویر اکواب
اکواب
جمع کوب، جام ها، کوزه های بی دسته
ادامه...
جمع کوب، جام ها، کوزه های بی دسته
فرهنگ فارسی معین
تصویر اکتساب
اکتساب
((اِ تِ))
کسب کردن، بدست آورن، اندوختن، جمع اکتسابات
ادامه...
کسب کردن، بدست آورن، اندوختن، جمع اکتسابات
فرهنگ فارسی معین
تصویر اکتساب
اکتساب
الفنجیدن، اندوزش، به دست آوری
ادامه...
الفنجیدن، اندوزش، به دست آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اکتاب
اکتاب
نویساندن
ادامه...
نویساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اکساد
اکساد
بازار سردی
ادامه...
بازار سردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اکذاب
اکذاب
دروغانگیزی، دروغ نمایی
ادامه...
دروغانگیزی، دروغ نمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اکباب
اکباب
افکندن، نگون فتادن، نگونساری
ادامه...
افکندن، نگون فتادن، نگونساری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اکتساب
اکتساب
Acquisition
ادامه...
Acquisition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
acquisition
ادامه...
acquisition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
приобретение
ادامه...
приобретение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
Erwerb
ادامه...
Erwerb
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
придбання
ادامه...
придбання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
akwizycja
ادامه...
akwizycja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
收购
ادامه...
收购
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
aquisição
ادامه...
aquisição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
acquisizione
ادامه...
acquisizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر اکتساب
اکتساب
اِکتِساب
adquisición
ادامه...
adquisición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی