جدول جو
جدول جو

معنی اکرالبحر - جستجوی لغت در جدول جو

اکرالبحر
(اُ کَ رُلْ بَ)
لیف البحر. (یادداشت مؤلف) (از تحفۀ حکیم مؤمن). لیفه. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 57). و رجوع به لیف البحر شود، جوانمردی و مردی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مردمی (و هو من کرم کاعجوبه من عجب). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رُلْ بَ)
دریاسالار. دریادار.
- امیرالبحر دوم، دریابان.
- امیرالبحر سوم، دریادار. (از یادداشت مؤلف).
و رجوع به آدمیرال و امیرال شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ دُلْ بَ)
لقب ابن ماجد شهاب الدین احمد بن ماجد. دریانوردی از مردم جلفار عمان. مولد 845 ه. ق. وی پرتقالیها را بهند راهنمائی کرد. وفات او در حدود سال 900 ه. ق. است و او راکتبی است در علم دریانوردی که بعض از آن در کتاب خانه پاریس موجود است و قسمتی از آن بطبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از امیرالبحر
تصویر امیرالبحر
دریا سالار، دریابان، دریا دار
فرهنگ لغت هوشیار
آدمیرال، دریابیگ، دریاسالار
فرهنگ واژه مترادف متضاد