جدول جو
جدول جو

معنی اکثریت - جستجوی لغت در جدول جو

اکثریت
اکثر بودن، بیشتر بودن، بسیاری و افزونی، بیشتر افراد یک کشور یا یک شهر یا یک انجمن، افراد یک مجموعه، کشور یا سازمان که ویژگی های مشترک دارند و تعدادشان از سایر بخش ها بیشتر است
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
فرهنگ فارسی عمید
اکثریت(خوَرْ / خُرْ دَ)
بسیاری و افزونی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
اکثریت
بسیاری و فزونی، کثرت و بیشتری، زیادتی در شماره
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
فرهنگ لغت هوشیار
اکثریت((اَ ثَ یَّ))
اکثر بودن، مقابل اقلیت، بیشتر افراد یک کشور، یک منطقه یا شهر که از جهت زبان، مذهب یا نژاد با هم وجه مشترکی دارند، مقابل اقلیت
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
فرهنگ فارسی معین
اکثریت
بیشترین، بیشتری، بیشینه
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
فرهنگ واژه فارسی سره
اکثریت
بیشترین ها
متضاد: اقلیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اکثریت
الأغلبيّة
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به عربی
اکثریت
Majority
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اکثریت
majorité
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اکثریت
maggioranza
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اکثریت
اکثریت
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به اردو
اکثریت
большинство
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به روسی
اکثریت
Mehrheit
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به آلمانی
اکثریت
більшість
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اکثریت
większość
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به لهستانی
اکثریت
大多数
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به چینی
اکثریت
اکثریّت
دیکشنری اردو به فارسی
اکثریت
সংখ্যাগরিষ্ঠ
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به بنگالی
اکثریت
mayoría
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اکثریت
wingi
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اکثریت
çoğunluk
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اکثریت
대다수
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به کره ای
اکثریت
大多数
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اکثریت
רֹב
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به عبری
اکثریت
maioria
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اکثریت
mayoritas
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اکثریت
ส่วนใหญ่
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به تایلندی
اکثریت
meerderheid
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به هلندی
اکثریت
बहुमत
تصویری از اکثریت
تصویر اکثریت
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ ثَ)
منسوب به اکثر. بیشتری: اکثری است لکن کلی نیست. (یادداشت مؤلف) ، به گوشه ای از خیر رسیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جزیره کریت که اقریطس نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به کریت شود، مرغزار انبوه و برهم نشسته گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَ)
اولاد زید از قبیله مضر را گویند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکثریت آرا
تصویر اکثریت آرا
مهین خواهندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکثرات
تصویر اکثرات
باک داشتن، پرواکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکثریه
تصویر اکثریه
بیشینه مهیستی
فرهنگ لغت هوشیار