جمع واژۀ کباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کباء، به معنی خاکروبۀ خانه ها. (آنندراج). جمع واژۀ کبا و کبّی (اقرب الموارد). رجوع به کباء و کبا و کبی شود
جَمعِ واژۀ کِباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ کباء، به معنی خاکروبۀ خانه ها. (آنندراج). جَمعِ واژۀ کِبا و کِبّی (اقرب الموارد). رجوع به کباء و کبا و کبی شود
برگزیدن. (تاج المصادر). گزین کردن. برگزیدگی: دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی (گاو) می افزاید. (کلیله و دمنه). آدمی چون نور گیرد از خدا هست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی.
برگزیدن. (تاج المصادر). گزین کردن. برگزیدگی: دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی (گاو) می افزاید. (کلیله و دمنه). آدمی چون نور گیرد از خدا هست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی.
اکتلا. پاس داشتن خود را از کسی. گویند: اکتلئت منهم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). پاس داشتن. (آنندراج). در خواب نشدن. (آنندراج) ، تفته شدن و بی آرام شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک ستودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مبالغه کردن در وصف خود بدون داشتن عمل. (از اقرب الموارد)
اکتلا. پاس داشتن خود را از کسی. گویند: اکتلئت منهم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). پاس داشتن. (آنندراج). در خواب نشدن. (آنندراج) ، تفته شدن و بی آرام شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک ستودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مبالغه کردن در وصف خود بدون داشتن عمل. (از اقرب الموارد)
اکتنا. کنیت کردن خود را. (از تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). مکنی شدن به کنیتی. صاحب کنیت شدن. (یادداشت مؤلف).
اکتنا. کنیت کردن خود را. (از تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). مکنی شدن به کنیتی. صاحب کنیت شدن. (یادداشت مؤلف).
احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد