جدول جو
جدول جو

معنی اکامه - جستجوی لغت در جدول جو

اکامه(اَ مَ / مِ)
اکامه. غذایی که از رودۀ گوسفند سازند و آنرا از گوشت و مصالح پر و آکنده می کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چکامه
تصویر چکامه
(دخترانه)
شعر به ویژه قصیده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسامه
تصویر اسامه
(پسرانه)
شیر، اسد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکامه
تصویر چکامه
شعر، قصیده، چامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
برپا داشتن، در فقه کلمات مخصوصی که بعد از اذان و قبل از شروع نماز بیان می شود و شامل اذان به اضافۀ لفظ «قد قامت الصلوه» است، اذان دوم، «الله اکبر» که در آغاز نماز گفته می شود، در جایی ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
پایداری، دنباله مثلاً ادامۀ صحبت، دنبال کردن، پیگیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکاحه
تصویر اکاحه
زبردستی چیره گری، دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامه
تصویر امامه
پیشوایی، پیشنمازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الامه
تصویر الامه
سرزنش کردن، در خور سرزنش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغامه
تصویر اغامه
ابرناکی
فرهنگ لغت هوشیار
مانش، درنگیدن، گزاردن برپاداشتن اقامت یا اقامه نماز (صلوه)، تکبیری که برای بر پا کردن نماز گویند. یا اقامه خیام کردن، چادرها را نصب کردن، یا اقامه شهود کردن، شاهد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انامه
تصویر انامه
خوابانیدن، نزار کردن، کشتن انام مردم مردمان
فرهنگ لغت هوشیار
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار
شعر و قصیده را گویند و آن مطلعی است با ابیات متوازنه، متشارکه در قافیه و ردیف زیاده بر هفده بیت، مبتنی بر هفت شرط، چنانچه نزد اهل این صنعت مبین است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
پایداری و همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
((اِ مِ یا مَ))
اقامت
اقامهء نماز: تکبیری که برای برپا کردن نماز گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چکامه
تصویر چکامه
((چَ مِ))
قصیده، شعر، چغامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انامه
تصویر انامه
((اَ مَ))
انام، مردم، مردمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
((اِ مِ))
دایم داشتن، دوام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
دنباله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاره
تصویر اکاره
دست کم گیری، روی آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاحه
تصویر اکاحه
چیره گری، دادن، زبردستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقامه
تصویر اقامه
برپاداشتن، بجا آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکامه
تصویر چکامه
قصیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
Continuance, Continuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
continuation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
продолжение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
Fortsetzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
продовження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
kontynuacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
继续
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
continuação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
continuazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
continuación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی