جدول جو
جدول جو

معنی اکالیب - جستجوی لغت در جدول جو

اکالیب
(اَ)
جمع واژۀ کلب، به معنی سگ. (آنندراج). اکالب. و رجوع به اکالب و کلب شود
لغت نامه دهخدا
اکالیب
جمع کلب، سگان
تصویری از اکالیب
تصویر اکالیب
فرهنگ لغت هوشیار
اکالیب
سگان
تصویری از اکالیب
تصویر اکالیب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
اکلیل ها، تاج ها، افسرها، دیهیم ها، جمع واژۀ اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
اسلوب ها، طرز ها، طریقه ها، شیوه ها، راه و روش ها، جمع واژۀ اسلوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکاذیب
تصویر اکاذیب
کذب ها، دروغ گفتن ها، دروغ ها، جمع واژۀ کذب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لِ)
جمع واژۀ کلب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکالیب و کلب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اهلوب به معنی حال و گونه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اکذوبه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کاذب خلاف قیاس، چنانکه اباطیل جمع باطل. یا آنکه جمع اکذاب باشد و اکذاب جمع کذب. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به اکذوبه شود، خورندۀ عضو. هرچه بسبب افراط تحلیل و جلا و تفریق نفوذ نقصان جوهر عضو نماید. (از تحفۀ حکیم مؤمن). تأنیث اکال: ادویۀ اکاله. اخلاط اکاله. مرهم اکاله. (از یادداشت مؤلف).
- داروهای اکاله،داروها و مواد شیمیایی سوزاننده. داروهای تلخ و زننده. داروهای تحلیل برندۀ انساج که غالباً سمی هم می باشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اکال شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اکلیل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اکلیل به معنی تاجها. سربندها. افسرها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اکلیل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اسلوب. شیوه ها. راهها. طرق. فنها. گونه ها. طرزها. وضعها. انواع. اقسام: و انواع کرامات وصلات و اسالیب مبرّات که نطاق تقریر از شرح آن تضایق گیرد. (جهانگشای جوینی). و به نیابت آن ممالک عزالدین حسین خرجل را به انواع اصطناع و اسالیب مبار قضای حق او را مخصوص گردانید. (جهانگشای جوینی). (شاعر) باید که در افانین سخن و اسالیب شعر چون نسیب و تشبیب و مدح و ذم و آفرین و نفرین و شکر و شکایت و قصه وحکایت... از طریق افاضل شعرا و اشاعر فضلا عدول ننماید. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 331)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوالیب
تصویر دوالیب
جمع دولاب، از ریشه های پارسی دولاب ها چرخاب ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امالیس
تصویر امالیس
جمع املیس، کویرها شوره زارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خشکرو درختچه ای است از تیره خلنگ ها که گل های آن به رنگهای گوناگون دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اعجوبه، شگفتی زای ها داستان های شگفت جمع اعجوبه آنچه مردم را در تعجب اندازد، جمع عجیب چیزهای شگفت آور و غریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکامیم
تصویر اکامیم
جمع کم، نیام شکوفه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاسیا
تصویر اکاسیا
اقاقیا وریز زرد از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقالیم
تصویر اقالیم
جمع اقلیم، کشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغالیط
تصویر اغالیط
جمع اغلوطه، دشگیرها سخنی که شنونده را گمراه کند جمع اغلوطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصاحیب
تصویر اصاحیب
جمع اصحاب، خواستاران یاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
جمع ابلیس
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره خلنگ ها که در زمینهای سخت میروید. در چین و آمریکای شمالی و قفقاز و هندوستان فراوان است و بعنوان گل زینتی در باغها نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و یا قرمز است ازلیا اچالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپالین
تصویر اپالین
فرانسوی سینه کفتری
فرهنگ لغت هوشیار
شوهر مادر قایم مقام پدر، لالا لله موء دب، نگهبان حامی حافظ، منصبی در عهد صفویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاذیب
تصویر اکاذیب
خبرهای دروغ، دروغها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
جمع اکلیل، افسرها بساک ها جمع اکلیل سر بندها تاجها افسرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
جمع اسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاذیب
تصویر اکاذیب
جمع اکذوبه، دروغ ها، سخنان واهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپالین
تصویر اپالین
سینه کفتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
اهریمنان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکالیفا
تصویر اکالیفا
لیفه دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاسیا
تصویر اکاسیا
وریز، وریز زرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاذیب
تصویر اکاذیب
دروغ ها، ژاژه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
افسرها، بساک ها
فرهنگ واژه فارسی سره