جدول جو
جدول جو

معنی اچمود - جستجوی لغت در جدول جو

اچمود(اَ)
اجمود. بلغت هندی کرفس است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن قبطم بن مریم (یا اشمون بن قفط). یکی از ملوک نخستین قبط بود که نخستین بار نوروز را در میان قبطیان معمول کرد. (از بلوغ الارب ج 1 ص 51). و در نخبهالدهر دمشقی اشمون بن قفط است. و گویا یکی از دو کلمه محرف دیگری است. رجوع به فهرست نخبهالدهر و ص 266 آن کتاب شود، مخلوط گردیدن. (منتهی الارب). و رجوع به اشمطاط و اشمئطاط شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
امرود. (برهان). رجوع به امرود شود، احدی. کسی: ما به ارمی، نیست در آن کسی و نه اثری و نه نشانی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شهری است از ولایت غوزرات در مقاطعۀ برواخ جزو حکومت بمبئی هندوستان. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آجمود. اجموده. اجواین خراسانی. و در بعض کتب طبی بمعنی کرفس گرفته اند. (مؤید الفضلاء). کرفس را گویند. (برهان قاطع) (شعوری). و در بعض کتب بمعنی کهورا آمده. اجمود ظاهراً هندی است، جمع واژۀ جانی و آن جمعی نادر است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان در 2 هزارگزی جنوب باختری قلعۀ رئیسی مرکز دهستان. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 100 تن شیعه اند که به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، برنج، گردو، پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و حشم داری، و صنایع دستی قالیچه، قالی و پارچه بافی برای چادر است و راه مالرو دارد و ساکنان آن از طایفۀ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارمود
تصویر ارمود
امرود
فرهنگ لغت هوشیار