جدول جو
جدول جو

معنی اپوچه - جستجوی لغت در جدول جو

اپوچه
گردوی کوهی پوست نازک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ چَ / چِ)
آلوچه. رجوع به آلوچه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ چَ / چِ)
لبلاب. پیچک. تربد. عشقه. حلبلاب. فژغند. کشت برکشت. مهربانک. بویچه. لوک. عشق پیچان. شجرۀ بارده
لغت نامه دهخدا
(اَ چَ / چِ)
افسر دارالحکومه. (آنندراج). یک قسم صاحب منصبی در دیوانخانه. (ناظم الاطباء).
- اوپچه خانه، حراست گاه و پاسبانخانه و بمعنی طلایه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گردویی که پوستش به راحتی جدا شود
فرهنگ گویش مازندرانی
پوسته ی جدا شده ی شالی در کارخانه ی شالیکوبی، پستان
فرهنگ گویش مازندرانی