جدول جو
جدول جو

معنی اپولو - جستجوی لغت در جدول جو

اپولو
(اِ)
عنوانی است کاهنانی را که در روم مأمور تهیه و ترتیب قربانیها و ولائم مخصوص خدایان بودند. عدّۀ ایشان از سه تجاوز نمیکرد و این مقام از سال 556 رومی (198 قبل از میلاد) ایجاد شد و از آن زمان ظاهراً این وظائف از پنتی فکسها سلب شده بود. برخی از مورخین نوشته اند که سیلا سردار و دیکتاتور معروف روم عده اپولوها را بهفت رسانید. (از ترجمه تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ بُ لُ)
از یونانی ابلس و لاطینی ابولوس، ابولوس. در اوزان طبی، مقدار سه قیراط که معادل دوازده جو میانه است. وزنی معادل 72 صدیک گرام بعلاوۀ کسری.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
لولو. وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند. این لفظ را بصورت مخفف لولو بیشتر استعمال کنند. (فرهنگ نظام). رجوع به لولو شود.
لغت نامه دهخدا
(هََ)
ده کوچکی است از دهستان انگالی بخش برازجان شهرستان بوشهرکه در 27 هزارگزی باختر برازجان واقع شده و دارای 34 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
جمع است به معنی ذو و واحد ندارد و گویند اسم جمع است و واحد آن ذو است به معنی صاحب. (اقرب الموارد). ذو بمعنی صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء). خداوندان و مالکان. (آنندراج).
- اولوالابصار، خداوندان بصیرت یعنی عاقل و دانا. (آنندراج) :
یکی قدیر بر از قدرت مقدر خویش
یکی بصیر بر از دانش اولوالابصار.
ناصرخسرو.
یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولوالابصار.
هاتف.
- اولوالارحام، اقربا و خویشان و صاحبان اصل قرابت. (آنندراج) : و اولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اﷲ. (قرآن 75/8).
- اولوالالباب، اولوالنهی ̍، خردمندان. صاحبان عقل و بینش. (آنندراج). کسانی هستند که از هر قشر مغز آن را و از هر ظاهر حدیث سر آن را جویند. (تعریفات) :
تو هر زمان ملکانوبهاری آرایی
که عاجز آید از او خاطر اولوالالباب.
مسعودسعد.
لبش از هجو در لباچه کشم
تا بخندند از او اولوالالباب.
سوزنی.
بومسیلم را لقب کذاب ماند
مر محمد را اولوالالباب ماند.
مولوی.
- اولوالامر، اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و سلم و پیروان آنها ازعلمای امت و از اهل دول و امارت که علم و دین داشته باشند. (منتهی الارب). اصحاب فرمان. (ترجمان القرآن). فرمانروایان. (فرهنگ رازی). پادشاهان و حاکمان و امیران. (غیاث اللغات) (آنندراج) : اطیعوا اﷲ و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. (قرآن 59/4). و چنانک انقیاد اولواالعزم از فرائض عقلست امتثال اولوالامر از لوازم شرعست. (سندبادنامه).
- اولوالضرر، بیماران. (ترجمان القرآن).
-
لغت نامه دهخدا
نام شهری بمقدونیه بر ساحل دریای ایجیانی و فیلپی واقع در مقابل لوین پلینای کنونی میباشد. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(پُ لُ شَ)
از خاقانان ترکان غربی که در سال 641 میلادی به دست تولوخاقان کشته شد. (احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 192)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اولو
تصویر اولو
دارندگان، صاحبان
فرهنگ لغت هوشیار
مترسک، موجودی خیالی که با آن کودک را بترسانند
فرهنگ گویش مازندرانی