جدول جو
جدول جو

معنی اوژول - جستجوی لغت در جدول جو

اوژول
(اَ)
انگیز و تقاضا.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک، تقاضا، ابرام، اصرار، برانگیخته، پریشان، پراکنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاراوژول
تصویر کاراوژول
کاروژول، کارفرما، سرکارگر، سرعمله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژول
تصویر وژول
شور و غوغا، شتالنگ، کعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوول
تصویر اوول
تخمک، یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوژولیدن
تصویر اوژولیدن
برانگیختن، پریشان ساختن، پراکنده کردن، افژولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
طعم شور، و در نسخۀ سروری به معنی شوربا آمده و آن با شین خواهد بود نه با زای فارسی (ژ) . (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به وژول شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
تحریض. (المصادر). برافژولیدن. محاضه، یک دیگر را بر اوژولیدن. (المصادر زوزنی). رجوع به برافژولیدن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ دَ / دِ)
برانگیزنده.
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ کَ / کِ دَ)
برانگیزانیدن و تحریک و تحریض کردن. تشجیع کردن. (ناظم الاطباء). برانگیختن بجنگ و غیره.
لغت نامه دهخدا
(وُ)
طعم و مزۀ شور و شوربا. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، بجول و استخوان شتالنگ. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) .کعب (در زبان عربی) . (برهان). بچول. (انجمن آرا) .بژول، شور و غوغا. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تقاضا. (برهان). تقاضا و انگیز. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(اُ غُلْ)
کودک و پسر.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
تقاضا. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (برهان) (مجمع الفرس) (هفت قلزم).
لغت نامه دهخدا
(پَ)
کارافژول. کارفرما و مزدور و خدمتگار. (آنندراج). پیشکار و گماشته و کارگزار و مباشر و اجیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به کارافژول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک انگیزش، تقاضا، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوژولیدن
تصویر اوژولیدن
افژولیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وژول
تصویر وژول
انگیزش تحریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوول
تصویر اوول
فرانسوی تخمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاراوژول
تصویر کاراوژول
کارفرما، پیشکار کارگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار اوژولی
تصویر کار اوژولی
عمل کار افژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار اوژول
تصویر کار اوژول
پیشکار کارگزار، کاروژول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وژول
تصویر وژول
((وُ))
بجول، استخوان پاشنه پا، شور و غوغا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک، اصرار، تقاضا، پریشان، پراکنده
فرهنگ فارسی معین