جدول جو
جدول جو

معنی اونادیا - جستجوی لغت در جدول جو

اونادیا
خیار دشتی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). قثاء الحمار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادیا
تصویر نادیا
(دخترانه)
امید، آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ)
احیدیا. به یونانی افعی است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عصیر. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ آو (آوی). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : طیر اوی، مرغان فراهم آمده از هر جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زعرور باشد و آن را در خراسان علف شیران و به عربی تفاح البری خوانند، (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار با 171 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و زیره است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، در اصطلاح سیاسی، مسلکی که سعادت بشر را در نابودی حکومتها و قوانین آنها و هرج و مرج و اغتشاش را وسیلۀ پیشرفت بسوی مقصود میداند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ وادی. (المنجد). رجوع به وادی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عصارۀقثاءالحمار است که خیار زه سپند باشد و آن رستنیی است مانند کبر لیکن خار ندارد و آنرا میگیرند و میفشارند و در ظرفی کرده خشک میکنند و بعد از آن قرصها میسازند و گرم و خشک است در سیم. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
عصارۀ قناءالحمار. اوسادا
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پراکنده بهر سوی: ذهبوا انادید، بهرسوی پراکنده رفتند، و همچنین است ذهبوا تنادید. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
یکی از جزائر هفتگانه اپونیا و قسمتی از یونان قدیم. امروز آن را سن مر نامند. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 503)
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَ)
به یونانی ترکیب خاصی است که تعریب آن منقذالامراض است. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی). رجوع به اثاناسیا شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نام پدر اوریباسیوس طبیب یونانی و اوریباسیوس را کتابی است در طب بنام پدر خویش در چهارمقاله و آنرا حنین نقل کرده است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
غنچه انار. (ناظم الاطباء). شکوفۀ انار
لغت نامه دهخدا
عنوان آفرودیته، بعنوان الهۀ آسمانها و حامی عشق آسمانی، (دایرهالمعارف فارسی)، بزعم اساطیر قدیمۀ یونان یکی از پریهای موسوم به موسه است که حامیان علوم و معارف و صنایع مستظرفه میباشند، در صورت یک دختر ملبس به لباس آبی و مزین بستاره ها و کواکب تصویرش میکردند و یک کرۀ سما در دست میگرفت، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / اَ)
موضعی است به شام از نواحی فلسطین. در کتاب ابوحذیفه اسحاق بن بشر بخط ابوعامر العبدری آمده است که اجنادین از رمله از کورۀ بیت جبرین است که در آن مسلمین را با رومیان وقعه ای است. (معجم البلدان). و این جنگ در خلافت عمر روی داد. مؤلف مجمل التواریخ و القصص در ص 273 آرد: چون سال پانزدهم (هجرت) بود ابوعبیده حمص بگشاد و قنسرین و قیساریّه و اجنادین جمله در این تاریخ بر مسلمانان گشاده گشت، و پنج یک غنیمتها بجانب مدینه فرستاد. و رجوع به حبط ج 1 صص 158- 161 شود،
{{صفت}} بیگانه. غریب، نافرمان. ج، اجانب
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ناحیه ای در جنوب یونان قدیم، در بخش مرکزی پل پنز: ینبت (الجاوشیر) فی البلاد التی یقال لها بوطیا و بالمدینه التی یقال لها فزفیس من البلاد التی یقال لها ارقادیا. (ابن البیطار). و تزوّج امرأتین احداهما یقال لها الستانیا من بلاد ارقادیا... (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسک ص 23) ، ارقطاط عرفج، برگ برآوردن گرفتن شوره طاق. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انادید
تصویر انادید
به گونه رمن پراکندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفادیا
تصویر اوفادیا
یونانی تازی شده خر خیار ازگیاهان خرخیار
فرهنگ لغت هوشیار
پس از آن، سپس، آن گاه، ظرف
فرهنگ گویش مازندرانی
اجنه
فرهنگ گویش مازندرانی
اونتا
فرهنگ گویش مازندرانی