- اومازی
- خر خیر از گیاهان خرخیار
معنی اومازی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی تازی گشته شاه انگبین انگبین داود عسل داود
شراکت
منسوب به ابخاز از مردم ابخاز
سرسری منسوب به اجمال، مختصر مجمل علم اجمالی. یا نظر اجمالی کردن، نظر کلی و عمومی کردن بطور خصه در چیزی یا کاری نظر کردن
چوبی است شبیه بقرفه و دارچین بسیار خوشبو و در هند و یمن روید
کوتاه، گزیده
آب انگبین آمیزه ای آب و انگبین (عسل) از نوشابه ها
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
ناباوری به دینT عدم اعتقاد به روزشمار
منسوب باهواز. از مردم اهواز اهل اهواز، نوایی است در موسیقی قدیم
شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد
شرکت، همکاری، همدستی
شبیه الماس، تراشیده شده مانند الماس
فرورتکیک آنچه وابسته به فرورتک است، روشن آشکار دبیره خوانا منسوب به طومار، خط و قلم جلی مقابل غباری
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
گاو تازی: روی دستی مخور از چرخ که کارش بازیست توی شاخی بزنش کار فلک گو تازیست. (گل کشتی)
گاو بازی
ناپاک غیرمطهر نجس: توتایک بارگی جان درنبازی جنب دانم تراونانمازی. (اسرارنامه عطار. چا. دکترگوهرین 59)
ناهمگال
شراکت، شریک بودن، همدستی، همکاری
جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش های رایج است، نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر
اولین مدفوعی که از شکم نوزاد بیرون می آید و رنگ آن سیاه و قهوه ای تیره است
از مردم ابخاز
Renovation
renovação
renovación
renowacja
реконструкция
реконструкція
renovatie
Renovierung