مسابقات یا بازیهای اولمپی. اولمپیک. بازیهای قهرمانی یونان قدیم که هر چهار سال یک مرتبه در تابستان بافتخار زئوس، در دشت اولمپیا برگزار میشد. برطبق روایات این مسابقات از 776 قبل از میلاد آغازشد و تئودوسیوس اول امپراطور روم در اواخر قرن چهارم میلادی آنها را موقوف کرد. بازیهای مذکور ابتدا منحصر به انواع دو بود بعدها مسابقه های بوکس، ارابه رانی و بعضی ورزشهای دیگر داخل شد. تجدید حیات مسابقه های اولمپی در 1896 میلادی در آتن آغاز گردید و برای زنان اول بار در 1912 میلادی شروع شد. (دائره المعارف فارسی) خدایان. اولمپیان. در دین یونان خدایان عمده دوازده گانه که بر کوه اولمپ مأوی داشتند. رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود
مسابقات یا بازیهای اولمپی. اولمپیک. بازیهای قهرمانی یونان قدیم که هر چهار سال یک مرتبه در تابستان بافتخار زئوس، در دشت اولمپیا برگزار میشد. برطبق روایات این مسابقات از 776 قبل از میلاد آغازشد و تئودوسیوس اول امپراطور روم در اواخر قرن چهارم میلادی آنها را موقوف کرد. بازیهای مذکور ابتدا منحصر به انواع دو بود بعدها مسابقه های بوکس، ارابه رانی و بعضی ورزشهای دیگر داخل شد. تجدید حیات مسابقه های اولمپی در 1896 میلادی در آتن آغاز گردید و برای زنان اول بار در 1912 میلادی شروع شد. (دائره المعارف فارسی) خدایان. اولمپیان. در دین یونان خدایان عمده دوازده گانه که بر کوه اولمپ مأوی داشتند. رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود
اورمالی. روغنی است جداً گرم و سفت چون عسل که از ساق درختی گیرند. (مفردات قانون ابوعلی ص 160). دهن العسل و آنرا عسل داود هم گویند گرم و تر است درچهارم. (برهان) (هفت قلزم). رجوع به اورمالی شود
اورمالی. روغنی است جداً گرم و سفت چون عسل که از ساق درختی گیرند. (مفردات قانون ابوعلی ص 160). دهن العسل و آنرا عسل داود هم گویند گرم و تر است درچهارم. (برهان) (هفت قلزم). رجوع به اورمالی شود
دهن العسل و آن روغنی است که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و آنرا عسل داود نیز خوانند، گرم و تر است درچهارم، (تذکره ضریر انطاکی) (هفت قلزم) (از آنندراج) (برهان)، یک قسم مادۀ سقزی مایع و شیرین است که از تنه بعضی اشجار تراوش میکند، (از ناظم الاطباء)
دهن العسل و آن روغنی است که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و آنرا عسل داود نیز خوانند، گرم و تر است درچهارم، (تذکره ضریر انطاکی) (هفت قلزم) (از آنندراج) (برهان)، یک قسم مادۀ سقزی مایع و شیرین است که از تنه بعضی اشجار تراوش میکند، (از ناظم الاطباء)
بلوکی است از کردستان ایران واقع در جنوب غربی سنندج و متصل بکردستان عثمانی که به دو قسمت منقسم میشود: اورمان تخت و اورمان کهون. مردمان هر دو اورمان... صنعتشان آهنگری و قنداغ سازی و باروت کوبی و محصول آنجا انار و انجیر و گردو و توت و ذرت و بلوط است. (ناظم الاطباء).
بلوکی است از کردستان ایران واقع در جنوب غربی سنندج و متصل بکردستان عثمانی که به دو قسمت منقسم میشود: اورمان تخت و اورمان کهون. مردمان هر دو اورمان... صنعتشان آهنگری و قنداغ سازی و باروت کوبی و محصول آنجا انار و انجیر و گردو و توت و ذرت و بلوط است. (ناظم الاطباء).
ماءالعسل است. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). و طریق ساختنش چنان باشد که دو جزو آب و یک جزو عسل را باهم آمیخته بجوشانند چندانکه ثلثی برود و ثلثانی بماند و منافع آن بسیار است. بجهت دانستن آبستی بخورد زنی بدهند اگر صدا و قراقر بر دور ناف او بهم رسد البته آبستن باشد و الا نباشد. (برهان) (ادویۀ مفردۀ قانون بوعلی سینا چ تهران، و در آنجا بغلط افومالی با فاء نوشته شده است) (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه)
ماءالعسل است. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). و طریق ساختنش چنان باشد که دو جزو آب و یک جزو عسل را باهم آمیخته بجوشانند چندانکه ثلثی برود و ثلثانی بماند و منافع آن بسیار است. بجهت دانستن آبستی بخورد زنی بدهند اگر صدا و قراقر بر دور ناف او بهم رسد البته آبستن باشد و الا نباشد. (برهان) (ادویۀ مفردۀ قانون بوعلی سینا چ تهران، و در آنجا بغلط افومالی با فاء نوشته شده است) (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه)
امیر ارقنای، در اواخر سنۀ عشرین و سبعمائه 720 هجری قمری) که سلطان ابوسعید (آخرین پادشاه ایلخانی) هنوز در قشلاق قراباغ بود، قاصدان از طرف گرجستان رسیدند و چنین تقریر کردند که امیرارقنای، غزان اوغلان پسر طغرلچه را در پناه خود گرفته است و تمرد و عصیان آغاز کرده، مردم رابخود دعوت میکند و چند قلعه در آن نواحی عمارت کرده است و از بهر خود حصار محکم و ذخایر بسیار ترتیب داده. سلطان ابوسعید بهادر، فولادقبا را مقرر گردانید که با ده هزار سوار بدان طرف رود، حصارهای ایشان خراب کرده و حرکاتی که از ایشان در وجود آمده است، انتقام آن از ایشان بکشد. چون امیرپولادقبا بدان موضع رسید، قلعۀ ایشان را محاصره کرد. بعد از دو سه روز که جنگ کردند، اهل قلعه عاجز شدند. ارقنای از پولادقبا امان طلبید. او را امان داد از قلعه بیرون آمد. غزان بیرون نمی آمد لشکر در اندرون قلعه رفتند و او را بسته پیش امیرپولادقبا آوردند. امیرپولادقبا فرمود تا او را بقتل آوردند، و از آن جا مظفر و منصور مراجعت کرد. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 113)
امیر ارقنای، در اواخر سنۀ عشرین و سبعمائه 720 هجری قمری) که سلطان ابوسعید (آخرین پادشاه ایلخانی) هنوز در قشلاق قراباغ بود، قاصدان از طرف گرجستان رسیدند و چنین تقریر کردند که امیرارقنای، غزان اوغلان پسر طغرلچه را در پناه خود گرفته است و تمرد و عصیان آغاز کرده، مردم رابخود دعوت میکند و چند قلعه در آن نواحی عمارت کرده است و از بهر خود حصار محکم و ذخایر بسیار ترتیب داده. سلطان ابوسعید بهادر، فولادقبا را مقرر گردانید که با ده هزار سوار بدان طرف رود، حصارهای ایشان خراب کرده و حرکاتی که از ایشان در وجود آمده است، انتقام آن از ایشان بکشد. چون امیرپولادقبا بدان موضع رسید، قلعۀ ایشان را محاصره کرد. بعد از دو سه روز که جنگ کردند، اهل قلعه عاجز شدند. ارقنای از پولادقبا امان طلبید. او را امان داد از قلعه بیرون آمد. غزان بیرون نمی آمد لشکر در اندرون قلعه رفتند و او را بسته پیش امیرپولادقبا آوردند. امیرپولادقبا فرمود تا او را بقتل آوردند، و از آن جا مظفر و منصور مراجعت کرد. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 113)
: طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین گوش چون داری به قول بوقماش و بوقتب. ناصرخسرو. در فرهنگها قماش را به معنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند. و ابوقماش و بوقماش دیده نشد. ظاهراً بوقماش ساختۀ خود شاعر است، به معنی خر و گاو یا ستور مطلق و مجازاً احمق و ابله و سفیه به تناسب بوقتب
: طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین گوش چون داری به قول بوقماش و بوقتب. ناصرخسرو. در فرهنگها قماش را به معنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند. و ابوقماش و بوقماش دیده نشد. ظاهراً بوقماش ساختۀ خود شاعر است، به معنی خر و گاو یا ستور مطلق و مجازاً احمق و ابله و سفیه به تناسب بوقتب
در لغت نامه ها از قماش مطلق را بمعنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند و ابو قماش دیده نشد. ظاهرا ابوقماش ساخته خود شاعر است بمعنی نخر و گاو یا ستور مطلق و مجاز احمق و ابله و سفیه بتناسب ابوقتب: طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین - گوش چون داری بگفت بو قماش و بوقتب ک
در لغت نامه ها از قماش مطلق را بمعنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند و ابو قماش دیده نشد. ظاهرا ابوقماش ساخته خود شاعر است بمعنی نخر و گاو یا ستور مطلق و مجاز احمق و ابله و سفیه بتناسب ابوقتب: طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین - گوش چون داری بگفت بو قماش و بوقتب ک