به معنی ربودن و رباینده و آنرا اوسه بر وزن بوسه و اوسوم هم گویند، (آنندراج)، ریسمانی که خوشه های انگور از آن آویزند، (از ناظم الاطباء) (برهان)، آونگ، (انجمن آرا) (آنندراج)
به معنی ربودن و رباینده و آنرا اوسه بر وزن بوسه و اوسوم هم گویند، (آنندراج)، ریسمانی که خوشه های انگور از آن آویزند، (از ناظم الاطباء) (برهان)، آونگ، (انجمن آرا) (آنندراج)
ژان باتیست... شاعر فرانسوی که در 1617م. در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود پیر... نویسنده فرانسوی. در حدود 1725 میلادی در تولوز متولد شد و در 1785 در بویون وفات یافت. رجوع به لاروس شود
ژان باتیست... شاعر فرانسوی که در 1617م. در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود پیر... نویسنده فرانسوی. در حدود 1725 میلادی در تولوز متولد شد و در 1785 در بویون وفات یافت. رجوع به لاروس شود
شراب را گویند که خمرباشد و باین معنی بضم اول هم آمده است چه اونومالی لفظی است یونانی مرکب از شراب و عسل و مالی عسل را گویند. (برهان) (آنندراج). می و خمر. (ناظم الاطباء)
شراب را گویند که خمرباشد و باین معنی بضم اول هم آمده است چه اونومالی لفظی است یونانی مرکب از شراب و عسل و مالی عسل را گویند. (برهان) (آنندراج). می و خمر. (ناظم الاطباء)
جمع است به معنی ذو و واحد ندارد و گویند اسم جمع است و واحد آن ذو است به معنی صاحب. (اقرب الموارد). ذو بمعنی صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء). خداوندان و مالکان. (آنندراج). - اولوالابصار، خداوندان بصیرت یعنی عاقل و دانا. (آنندراج) : یکی قدیر بر از قدرت مقدر خویش یکی بصیر بر از دانش اولوالابصار. ناصرخسرو. یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولوالابصار. هاتف. - اولوالارحام، اقربا و خویشان و صاحبان اصل قرابت. (آنندراج) : و اولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اﷲ. (قرآن 75/8). - اولوالالباب، اولوالنهی ̍، خردمندان. صاحبان عقل و بینش. (آنندراج). کسانی هستند که از هر قشر مغز آن را و از هر ظاهر حدیث سر آن را جویند. (تعریفات) : تو هر زمان ملکانوبهاری آرایی که عاجز آید از او خاطر اولوالالباب. مسعودسعد. لبش از هجو در لباچه کشم تا بخندند از او اولوالالباب. سوزنی. بومسیلم را لقب کذاب ماند مر محمد را اولوالالباب ماند. مولوی. - اولوالامر، اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و سلم و پیروان آنها ازعلمای امت و از اهل دول و امارت که علم و دین داشته باشند. (منتهی الارب). اصحاب فرمان. (ترجمان القرآن). فرمانروایان. (فرهنگ رازی). پادشاهان و حاکمان و امیران. (غیاث اللغات) (آنندراج) : اطیعوا اﷲ و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. (قرآن 59/4). و چنانک انقیاد اولواالعزم از فرائض عقلست امتثال اولوالامر از لوازم شرعست. (سندبادنامه). - اولوالضرر، بیماران. (ترجمان القرآن). -
جمع است به معنی ذو و واحد ندارد و گویند اسم جمع است و واحد آن ذو است به معنی صاحب. (اقرب الموارد). ذو بمعنی صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء). خداوندان و مالکان. (آنندراج). - اولوالابصار، خداوندان بصیرت یعنی عاقل و دانا. (آنندراج) : یکی قدیر بر از قدرت مقدر خویش یکی بصیر بر از دانش اولوالابصار. ناصرخسرو. یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولوالابصار. هاتف. - اولوالارحام، اقربا و خویشان و صاحبان اصل قرابت. (آنندراج) : و اولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اﷲ. (قرآن 75/8). - اولوالالباب، اولوالنُهی ̍، خردمندان. صاحبان عقل و بینش. (آنندراج). کسانی هستند که از هر قشر مغز آن را و از هر ظاهر حدیث سر آن را جویند. (تعریفات) : تو هر زمان ملکانوبهاری آرایی که عاجز آید از او خاطر اولوالالباب. مسعودسعد. لبش از هجو در لباچه کشم تا بخندند از او اولوالالباب. سوزنی. بومسیلم را لقب کذاب ماند مر محمد را اولوالالباب ماند. مولوی. - اولوالامر، اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و سلم و پیروان آنها ازعلمای امت و از اهل دول و امارت که علم و دین داشته باشند. (منتهی الارب). اصحاب فرمان. (ترجمان القرآن). فرمانروایان. (فرهنگ رازی). پادشاهان و حاکمان و امیران. (غیاث اللغات) (آنندراج) : اطیعوا اﷲ و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. (قرآن 59/4). و چنانک انقیاد اولواالعزم از فرائض عقلست امتثال اولوالامر از لوازم شرعست. (سندبادنامه). - اولوالضرر، بیماران. (ترجمان القرآن). -
شهری است با جمعیت 20441 تن. کرسی ولایت اور شمال فرانسه در نورماندی کنت های اورو در ضمن پادشاهان ناوار نیز بودند (1349- 1425م.). کلیسای جامع (قرون 14 و 17م.) آن در جنگ دوم جهانی صدمه دید. (دایرهالمعارف فارسی) ، کفش. (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). پاپوش. (ناظم الاطباء) ، بادبان کشتی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (برهان) (انجمن آرا) ، دیگ افزار. توابل. (از ناظم الاطباء). داروی گرم مثل فلفل و دارچینی و زیره و غیره که در دیگ طعام ریزند. (برهان) (هفت قلزم)
شهری است با جمعیت 20441 تن. کرسی ولایت اور شمال فرانسه در نورماندی کنت های اورو در ضمن پادشاهان ناوار نیز بودند (1349- 1425م.). کلیسای جامع (قرون 14 و 17م.) آن در جنگ دوم جهانی صدمه دید. (دایرهالمعارف فارسی) ، کفش. (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). پاپوش. (ناظم الاطباء) ، بادبان کشتی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (برهان) (انجمن آرا) ، دیگ افزار. توابل. (از ناظم الاطباء). داروی گرم مثل فلفل و دارچینی و زیره و غیره که در دیگ طعام ریزند. (برهان) (هفت قلزم)
یکی از هفت ولایت روس قدیم است که در داستانهای نظامی آمده است: از ایسو کمربسته گردنکشی برون زد جنیبت چو تندآتشی، نظامی، ز ایسو زمین تا بخفچاق دشت زمین را بتیغ و زره درنوشت، نظامی، بیمار گردانیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، دردمند کردن، (تاج المصادر بیهقی)، پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن، (منتهی الارب) (آنندراج)، مواظب شدن بر چیزی، (از ناظم الاطباء)، پائیدن، (منتهی الارب) (آنندراج)، فرزندان بسیار زادن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، فرزندان بسیار آوردن، (از ناظم الاطباء)، پیه پیدا شدن در شتر و ناقه، (منتهی الارب) (آنندراج)، برقرار ماندن پیه ماده شتر، (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
یکی از هفت ولایت روس قدیم است که در داستانهای نظامی آمده است: از ایسو کمربسته گردنکشی برون زد جنیبت چو تندآتشی، نظامی، ز ایسو زمین تا بخفچاق دشت زمین را بتیغ و زره درنوشت، نظامی، بیمار گردانیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، دردمند کردن، (تاج المصادر بیهقی)، پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن، (منتهی الارب) (آنندراج)، مواظب شدن بر چیزی، (از ناظم الاطباء)، پائیدن، (منتهی الارب) (آنندراج)، فرزندان بسیار زادن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، فرزندان بسیار آوردن، (از ناظم الاطباء)، پیه پیدا شدن در شتر و ناقه، (منتهی الارب) (آنندراج)، برقرار ماندن پیه ماده شتر، (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
افسون و آن خواندن کلماتی باشد مر عزائم خوانان وساحران را بجهت حصول مقاصد خود و رام کردن جانوران. (ناظم الاطباء) (برهان) (هفت قلزم). جادو و سحر. (ازناظم الاطباء). حیله و تزویر. (برهان) (هفت قلزم)
افسون و آن خواندن کلماتی باشد مر عزائم خوانان وساحران را بجهت حصول مقاصد خود و رام کردن جانوران. (ناظم الاطباء) (برهان) (هفت قلزم). جادو و سحر. (ازناظم الاطباء). حیله و تزویر. (برهان) (هفت قلزم)