جدول جو
جدول جو

معنی اوزود - جستجوی لغت در جدول جو

اوزود
از توابع دهستان پل سفید سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوزون
تصویر اوزون
ازن، گازی سمّی آبی رنگ و موجود در طبقات فوقانی جو، با بوی تند که هنگام رعد و برق یا در اطراف ماشین های برق تولید می شود و برای تصفیۀ آب و از بین بردن میکروب ها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(اِ وَزْ زو)
جمع واژۀ اوزّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء). رجوع به اوزّ شود
لغت نامه دهخدا
(اُ زُنْ)
شکل دگروار اکسیژن با فرمول شیمیایی O3 (هر مولکول آن سه اتم اکسیژن دارد). گازی است آبی رنگ، بی ثبات و با بوی نافذ. اثر آن از اکسیژن شدیدتر است. یک برابرونیم از اکسیژن سنگین تر است. در تخلیۀ برق در اکسیژن تشکیل می شود. پس از رعد و برق در هوا موجود است. بعنوان رنگ زدا و برای تصفیۀ آب و هوا بکار میرود. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(اَ / اُو)
افزون. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اُ زُمْ)
انگور. (غیاث اللغات) :
وان یکی کز ترک بد گفت ای گزم
من نمی خواهم عنب خواهم اوزوم.
مولوی.
رجوع به اوزم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ / اُو زَ)
تدارکات نظامی و لشکری. (ناظم الاطباء). سازمان حرب و جنگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
افزودن. اضافه. علاوه. افزونی. افزون. (ناظم الاطباء) ، برانگیزانیدن و پریشان کنانیدن، آشامیدن فرمودن، رفع تشنگی کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به افژولیدن شود
لغت نامه دهخدا
بالضم اسمه سعید و هو من اقیال حمیر کتب الیه ابوبکر رضی اﷲ عنه فی شأن الرده الثانیه من اهل الیمن، نقله الصاغانی، (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
نوزوت. رجوع به نوزوت شود:
بکردی یشت و کشتی نیز نوزود
روانت را از این ره تاره و پود.
(ارداویراف نامه از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوزود
تصویر نوزود
در جشن کستی بندی کودک در آیین زردشتی
فرهنگ لغت هوشیار