جدول جو
جدول جو

معنی اورشم - جستجوی لغت در جدول جو

اورشم
ارشم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اورام
تصویر اورام
ورم ها، برآمدگی هایی در بدن به واسطۀ آسیب یا صدمه یا بیماری، آماس ها، جمع واژۀ ورم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رِ شَ)
ابریشم:
دیوه هرچند کابرشم بکند
هرچه او بیشتر بخویش تند...
رودکی
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، کوهستانی و سردسیر است، 950 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آنجا برنج، غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است، زمستان گله داران برای تعلیف احشام خود اطراف ساری میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ورم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). آماس ها. (آنندراج). رجوع به ورم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
هرچه که بر وی خطها و سیاهی و نگارها باشد. (منتهی الأرب) ، مرد لاغرسرین. (منتهی الأرب). مؤنث: رصحاء. ج، رصح
لغت نامه دهخدا
ماده ای که کرم مخصوص (بنام کرم پیله) بشکل نخ بسیار باریک (بنام و بوسیله آن لانه ای بیضی شکل برای خود سازد رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند ابریسم بریشم حریر قز افریشم. یا ابریشم هفت رنگ. تارهای ابریشم است بهفت لون که بر سر عروس آویزند و آنرا بشگون نیک دارند. یا کرم ابریشم. کرم پیله کرم قز دود القز، تار سازها که بزخمه یا بناخن نوازند، مطلق سازهای زه دار، دستان ساز پرده ساز، درختی از دسته گل ابریشم ها جز تیره پروانه واران که گونه ای از آن در جنگلهای شمال ایران موجود است گل ابریشم، شب خسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورام
تصویر اورام
جمع ورم، آماس ها جمع ورم آماسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشم
تصویر ارشم
سیاه نگاره، نکوهیده و اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورم
تصویر اورم
توده مردم، سپهسالار
فرهنگ لغت هوشیار
ابریشم
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بلوک خانقاپی واقع در راستوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ابریشم
فرهنگ گویش مازندرانی
آرزم
فرهنگ گویش مازندرانی
ابریشم
فرهنگ گویش مازندرانی
ابریشم
فرهنگ گویش مازندرانی