- اودر
- برادر پدر عم عمو
معنی اودر - جستجوی لغت در جدول جو
- اودر ((اَ دَ))
- برادر پدر، عمو
- اودر
- عم، برادر پدر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
الان
سزاوارتر
شب تاریک خرارام (وحشی)
فرانسوی فزسودن
اژدها
سینه پهن
تیره تر
تواناتر، کوته گردن، پست بالا تواناتر قادرتر
عمو، برادر پدر
تیره تر تیره تر، تیره رنگ، درد آلود
درون، داخل، تو
گرمی آتش و آفتاب
فرانسوی راسته
نرم و نازک
جمع وادی، دره ها، رودها جمع ودید دوستان دوستداران
ترسان
کینه کین
گرانسنگ تر سنگین تر آهسته تر
ترکی این اندازه چندین
بیشتر وسیع تر، زیاد بسیار
سمت و مقصدی باشد که بان طرف رو کنند، برکت سعادت. یا اوغور بخیر. سفر بخیر، یا بد اوغور. بدیمن
جمع وعر، دشوارها توانمندان
پیمان نامه زمین بلند پشته
فرانسوی آب ایستاده
شکم گنده
اکنون، اینک
هرزه گساری
گرد وغبار، گرد سپیدی که زنان جای سپیدآب مصرف میکنند
چادر، لحاف
در، تو، درون، در میان،
(پیشوند) بر سر افعال درمی آید مثلاً اندرآمدن (در آمدن)، اندرافتادن (درافتادن)،
(پسوند) در آخر اسم (معمولاً اعضای خانواده) درمی آید و معنی خوانده یا ناتنی می دهد مثلاً پدراندر (پدرخوانده)، مادراندر (مادرخوانده)، پسراندر (پسرناتنی)، خواهراندر (خواهرناتنی)
(پیشوند) بر سر افعال درمی آید مثلاً اندرآمدن (در آمدن)، اندرافتادن (درافتادن)،
(پسوند) در آخر اسم (معمولاً اعضای خانواده) درمی آید و معنی خوانده یا ناتنی می دهد مثلاً پدراندر (پدرخوانده)، مادراندر (مادرخوانده)، پسراندر (پسرناتنی)، خواهراندر (خواهرناتنی)
اینجا، در اینجا
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
اواره، دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب های مالیاتی را ثبت می کردند، دفتر حساب دیوانی، دیوان خانه، ایاره، اوارجه