- اوخ
- ادات ناله و ندبه
معنی اوخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قصد نمودن
ترکی بر گشته نگاه، تیر باز گشت، کج
جمع وخم، گرانباران ناساز گاران
جمع وخش، فرومایگان، کمینگان، بی ارزشان، هیچکارگان، روی ها
کاکو برادر ناهمخون
نخست، یکم
بذله گو
خواری، چیرگی
گیاهی است بدون برگ و بار که در میان آب روید و از آن حصیر بافند
پارچه پشمی ضخیم
الی آخر، تا پایان
برگشت نمودن از سفر
غو خپله مرد درشت
فحش و سخن زشت
طرف بالای هر چیز، بلند ترین نقطه
گرانی سنگینی مرغوا موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکمه پشمین، چوبهای فوقانی آلاچیق
فرانسوی تخم ادات تفجع (بهنگام درد و رنج گویند)
موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکمه پشمین، چوبهای فوقانی آلاچیق
کثیف تر و چرکین تر
امیدواری، رجا، عطیه امیر و بزرگ هم گویند امیر و بزرگ هم گویند
نخستین، آغاز، یکم
بلندی بالا فراز، بلندترین نقطه اعلی درجه، بلندترین درجه کوکب (مخصوصا خورشید) مقابل حضیض، بالاترین نقطه ارتفاع آواز، شعبه ای از (عشاق)، شعبه سیزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی ایرانی
آه، آوه خ
شفتالو از گیاهان هلو شفتالو
تاقوت
سرگین دآدمی
پیاز بصل، پیازی که زیر زمین است مانند پیاز نرگس
زنده دل، خوشگل، گستاخ
تاخ، از درختان جنگلی شبیه درخت گز که چوب آن را برای سوزاندن به کار می برند و آتش آن بادوام و زغالش نیز معروف است، تاغ، طاق، توغ، آق خزک، غضا
نازوکرشمۀ نامطلوب مثلاً اورواطوار
آه، وای، آوه، آواه، دریغ، دریغا، افسوس، برای مثال جهان دست جفا بگشاد آوخ / وفا را زور بازویی نمانده ست (خاقانی - ۷۴۸)
بازگشتن، بازآمدن، بازگشت، از سفر برگشتن