جدول جو
جدول جو

معنی اوالف - جستجوی لغت در جدول جو

اوالف
(اَ لِ)
جمع واژۀ آلفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- اوالف طیر، پرندگان که بخانه ای الفت گیرند. رجوع به آلفه شود
لغت نامه دهخدا
اوالف
به گونه رمن مرغان خانگی
تصویری از اوالف
تصویر اوالف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موالف
تصویر موالف
الفت گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوالف
تصویر سوالف
ماضی، متقدم، گذشته، پیش رفته، پیشین، جمع واژۀ سالفه، جمع واژۀ سالف
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لِ)
جمع واژۀ اصلف، بمعنی زمین سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (قطر المحیط). رجوع به اصلف شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لِ)
زنان. (منتهی الارب) (از تاج العروس). منه قوله تعالی: رضوا بان یکونوا مع الخوالف. (قرآن 87/9) ، زمینهایی که نرویاند مگر پس تر از همه زمینها. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، در منطق کلمه ای است که اهل نحو آنرا اسماء مبهمه و مضمره گویند چون من، تو، او. (یادداشت بخط مؤلف). منه: ماادری ای الخوالف هو، نمیدانم کدام کس است او، جمع واژۀ خالفه. رجوع به خالفه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اوائل. جمع واژۀ اول. رجوع به اول شود.
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ)
دوایی است که آن را بادآورد گویند و به عربی شوکهالبیضا خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بادآورد. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به بادآورد شود
لغت نامه دهخدا
(سَ لِ)
جمع واژۀ سالفه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) : و مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعۀ آن کرد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جزیره ای است بزرگ در بحرین که غواصان از آنجا مروارید آرند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از نخبهالدهر ص 166) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصالف
تصویر اصالف
جمع اصلف، زمین های شخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوالی
تصویر اوالی
تک یاختگان آغازی آغازیان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خالفه، گولان، سخنان تباه، ستون های خرگاه، زنان، زمین های دیر سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوالف
تصویر کوالف
باد آورد از گیاهان بادآورد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مالف، خوی انگیزان خوگیر خویگیر، همامنگ و نام گوشه ای از همایون درخنیای ایرانی الفت گیرنده انس گیرنده مقابل مجانب: ... و استرضا جوانب از موالف و مجانب واقارب و اباعد وموالی و معاند... باتمام رسانید، هماهنگ، نوایی است از موسیقی ایرانی گوشه ای از همایون. دوست و رفیق شونده، خوگرفته باو
فرهنگ لغت هوشیار
الفت گیرنده، انس گیرنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد