- اواغلی
- ترکی برده غلام معمولی (ساده) که در خدمت شاهان صفویه بود
معنی اواغلی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی برده غلام معمولی (ساده) که در خدمت شاهان صفویه بود
تک یاختگان آغازی آغازیان
ترکی پسر بچه پسرک ریتک
پیچمالی: گروهی بوده اند راهزن که دستارآشفته بر سر می پیچدند
قاصدان پیکان
الاغچی
گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد اناگیر حشیشه العلق اناگیرا
یونانی تازی گشته شاه انگبین انگبین داود عسل داود
قاصدان پیکان
قاصدان پیکان
ترکی پا دار بخشی است در کردستان ترکی آبدار، خوانسالار، آشپز
منسوب به نواقل. یا اداره نواقلی اداره طرق اداره راه
گرداگرد، پیرامون، نزدیکیها، دور و بر
باشندگان، مردمان
سرآغاز
هندی جشن چراغ فراخرگی از بیماری ها فراخ گشتن سیاهرگ های پای (واریس)
جمع داغله، پتیاره ها، بلاها
جمع اعلی، والاتران بلندپایگان، بلند جایگاه ها جمع اعلی. برتران والاتران، بلندپایگان ارجمندان مقابل ادانی
املاها، نوشته ها
جمع اول
جمع اول، نخست ها، یکم ها جمع اول. آغازها پیشها، پیشینها پیشینیان
جمع آنیه تک انا، سبوها آوندها، جمع آنیه، جمع الجمع انا آوندها آبخورها آبدانها
به گونه رمن مرغان خانگی
جمع ابل، اشتران
جمع وغل، ناخواندگان خود مهمانان، پناهگاه ها، سست کاران، به خود بندان
ترکی آبدار، خوانسالار، آشپز
جمع اهل، مردمان
پیرامون، گرداگرد، جوانب، نواحی، نزدیکی
پیاپی شدن، تتابع
جمع شغل
اوّل ها، نخستینها، جمع واژۀ اوّل
اخیه ها، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله در کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، میخ طویله ها، جمع واژۀ اخیه
جمع واژۀ طاغیه، سرکش، طغیان کننده، گردنکش
پیاپی رسیدن، یکی پس از دیگری آمدن، پی در پی بودن، پشت سر هم قرار داشتن