جمع واژۀ اصطبل. رجوع به اسطبل و اصطبل شود، اصبار مرد، خوردن صبیره (نان تنک) را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، افتادن در بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). افتادن در ام صبور یعنی داهیه و مصیبت. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، نشستن بر صبیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). نشستن بر صبیر یعنی کوه. (از اقرب الموارد) ، بند کردن سر شیشه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اصبر، شدّ رأس الحوجله، ای القاروره بالصبار. (اقرب الموارد). بستن سر شیشه را باسربند شیشه. (از قطر المحیط) ، سخت ترش گردیدن شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اصبار لبن، سخت ترش شدن آن چنانکه به تلخی گراید. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، اصبار چیزی، تلخ شدن آن همچون صبر. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) ، ما اصبرهم علی النار، چه چیز دلیر گردانیده است اینها را بر آتش و چه چیز عمل کنانیده است از اینها عمل اهل نار؟ (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ اصطبل. رجوع به اسطبل و اصطبل شود، اصبار مرد، خوردن صبیره (نان تنک) را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، افتادن در بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). افتادن در ام صبور یعنی داهیه و مصیبت. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، نشستن بر صبیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). نشستن بر صبیر یعنی کوه. (از اقرب الموارد) ، بند کردن سر شیشه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اَصْبَرَ، شدّ رأس الحوجله، ای القاروره بالصبار. (اقرب الموارد). بستن سر شیشه را باسربند شیشه. (از قطر المحیط) ، سخت ترش گردیدن شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اصبار لبن، سخت ترش شدن آن چنانکه به تلخی گراید. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، اصبار چیزی، تلخ شدن آن همچون صبر. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) ، ما اصبرهم علی النار، چه چیز دلیر گردانیده است اینها را بر آتش و چه چیز عمل کنانیده است از اینها عمل اهل نار؟ (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)