جدول جو
جدول جو

معنی اواجق - جستجوی لغت در جدول جو

اواجق(اَ جِ)
از بلوکات ماکو دارای 29 قریه و طول چهار فرسخ و عرض دو فرسخ است. مرکز آن کلیسیاکندی. حد شمالی حدود ایران و ترکیه، شرقی قلعه دروسی، جنوبی حدود ترکیه وایران و غربی چالداران میباشد. رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 66، 137 و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اوجاغ، اجاق: مردمان دوراندیش که نمک خوار اوجاق صفویه بودند، (تاریخ گلستانه)، رجوع به اجاق شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
یوم اواق، جایی است که یکی از جنگهای عرب در آنجا واقع شده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ قنْ)
جمع واژۀ اوقیه. رجوع به اواقی شود
لغت نامه دهخدا
(اُ جَ)
. اوجاق. اوجاغ. اجاق. دیگدان. (شرفنامۀ منیری). رجوع به اجاق و اوجاق شود
لغت نامه دهخدا
دیگدان دیگ پایه آتشدان، دودمان خاندان آل دوده (در کردی و نیز در فارسی) خانواده مشهور و بنام، دهانه مبرز نشیمن مستراح، چهارپایه چوبین که ناوه گل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل، صاحب کرامت و کشف: (فلان اجاق است) یا اجاق الکتریکی. اجاقی است که برای گرم کردن اشیا و یا پختن اغذیه بکار میرود و قسمت گرم کننده آن از یک آجر نسوز که دارای شیاری است تشکیل میشود و در آن شیار سیمهای کرم نیکل بشکل مارپیچ قرار گرفته است و دو سر آن به برق وصل میشود و پس از رفع حاجت از آن قطع میگردد. یا اجاق برقی. آلتی که با نیروی برق گرما تولید میکند و برای پختن غذا و جز آن بکار میاید. یا اجاق الکلی. آلتی که با الکل میسوزد و از گرمای آن در پختن استفاده میکنند. یا اجاق خانواده. کانون خانواده مرکز و انجمن خانواده. یااجاق فرنگی. قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن غذا میپزند. یا اجاق نفتی. آلتی که نفت در آن میسوزد و گرمای آن برای پختن غذا و جز آن بکار میاید. یا اجاق کسی خاموش شدن، بی فرزند شدن بلاعقب ماندن، یا اجاقش کور است. فرزند ندارد نازاست عقیم است
فرهنگ لغت هوشیار