- اهمر
- شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره
معنی اهمر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرخ، سرخ رنگ، مرد سرخ
ثمر
سیامست مست تر، دژم تر (دژم خمار)
گندمگون
اسب نیکو رو، اسب آماده جستن
آبادان تر، معمورتر، عامرتر
ماهروی، مغز پسته ای سپید سبز، کوژه خر سپید، مهدیس
خجک دار (خجک خال) آلاپلنگی، ستور پیسه
فرانسوی آب ایستاده
میله آهنی محکمی است چون محوری بنام محور اتکا با یک نقطه اتکا و بوسیله اهرم با قوه کمتری میتوان اجسام سنگینی را بحرکت درآورد
شکم گنده
دراز تر، زفت تر ستبر تر، گرامیتر
اشتر فربه اشتر گوشتناک
سفید رنگ، به رنگ ماه، سفید مایل به سبزی
کسی که رنگ پوستش بین سیاهی و سفیدی باشد، گندمگون
میله ای با مقطع معمولاً تخت که محور آن خمیدگی دارد و از آن برای بارهای سنگین در فواصل کوتاه استفاده می شود
سرخ رنگ
برجسته ترین
فرمایش
ضرورتر، مهمتر
تلخ تر، محکم تر، پابندتر به عهد و وفا
مهم تر، اهمیت دارتر، کار سخت تر و ضروری تر
فرمان، حکم، مفرد واژۀ اوامر
کار، مفرد واژۀ امور
حادثه
در دستور زبان علوم ادبی فعلی که با آن فرمان می دهند
در تصوف عالم ملکوت، عالم غیب
امر به معروف: مقابل نهی از منکر، در فقه وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خوب و تکالیف شرعی
کار، مفرد واژۀ امور
حادثه
در دستور زبان علوم ادبی فعلی که با آن فرمان می دهند
در تصوف عالم ملکوت، عالم غیب
امر به معروف: مقابل نهی از منکر، در فقه وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خوب و تکالیف شرعی
واحد اندازه گیری مقاومت الکتریکی. از نام گئورک اهم فیزیک دان معروف آلمانی (۱۷۸۷ی۱۸۵۴) گرفته شده
همرنگ نبودن مقابل همرنگی
آنچه بادیگری همرنگ ومتناسب نیست: وصله ناهمرنگ مقابل همرنگ