- اهم
- برجسته ترین
معنی اهم - جستجوی لغت در جدول جو
- اهم
- ضرورتر، مهمتر
- اهم
- مهم تر، اهمیت دارتر، کار سخت تر و ضروری تر
- اهم ((اَ هَ مّ))
- مهم تر، ضرورتر
- اهم ((اُ))
- واحد مقاومت الکتریکی است
- اهم
- واحد اندازه گیری مقاومت الکتریکی. از نام گئورک اهم فیزیک دان معروف آلمانی (۱۷۸۷ی۱۸۵۴) گرفته شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره
باتفاق، به معیت، با یکدیگر
ترشرو اخمو، شکیبا مرد، شکیبا: اسپ
با یکدیگر، به اتفاق، متحد
با هم آمدن: همراه یکدیگر آمدن
با هم شدن: متفق شدن
با هم آمدن: همراه یکدیگر آمدن
با هم شدن: متفق شدن
دریابنده هوشیار فهم کننده
با همدیگر، با هم، با یکدیگر، چین دار
مهندی، ارزش
مهم شمردن ضرور دانستن: (بچیزی اهمیت نمیگذارم بدنیا و مافیهایش میخندم) (ص. هدایت)
مهم بودن ارجمند بودن ضرورت داشتن
وهاک بردن مهم دانستن ضرور شمردن
مهم بودن
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
جمع اهمال
پرویشیدن فرو گذاشتن سر خاریدن سستی کردن در کاری فرو گذاشتن، بی پروایی کردن
فرو گذاشتن، بخود واگذاشتن، چیزی را رها کردن
ماندگاری شتاب در رفتن باز ایستادن
کوشش در رفتن پنهان کردن
نهانداشت سخن یا خنده را
جامه دری
وسیله اندازه گیری مقاومت قوه برق
دستگاهی که برای اندازه گرفتن مقاومت الکتریکی یک جسم رسانا، اهم سنج
مهم بودن
فروگذاشتن، واگذاشتن، در کاری یا دربارۀ چیزی سستی و تنبلی و سهل انگاری کردن
Importance, Significance
важность , значимость
Bedeutung