جدول جو
جدول جو

معنی اهلیت - جستجوی لغت در جدول جو

اهلیت
داشتن لیاقت و صلاحیت برای امری، شایستگی، سزاواری
تصویری از اهلیت
تصویر اهلیت
فرهنگ فارسی عمید
اهلیت
(قُوْ وَ کَ دَ)
سزاوار بودن. لیاقت. شرافت. (غیاث اللغات) (آنندراج). شایستگی. لیاقت. قابلیت. سزاواری. استحقاق. (ناظم الاطباء). صالحیت. صلاحیت. درخوری. اهلیه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت. (کلیله و دمنه). و اتفاق کردند که او را استحقاق و اهلیت این منزلت هست. (کلیله و دمنه).
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحبقرانی بود وهست.
سوزنی.
چون بگیتی نه وفا ماند و نه اهل
دم اهلیت اخوان چکنم.
خاقانی.
نیست در حلقۀ جهان یک اهل
پای اهلیت از میان برگیر.
خاقانی.
گفت من خویشتن را اهلیت آن نمی بینم که بر شیخ روم... (تذکره الاولیاء).
پس تفحص کرد کاین سعی که بود
شاه را اهلیت من که نمود.
مولوی.
گفت این طایفۀ خرقه پوشان امثال حیوانند اهلیت و آدمیت ندارند. (گلستان). نزدیک صاحبدیوان رفتم بسابقۀ معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم اهلیت و استحقاقش بگفتم. (گلستان). و از جملۀ مقربان بار گیتی مدار و باریافتگان... و مواجب محرران و منشیان دارالانشاء و اهلیت و قابلیت ایشان بمقرب الخاقان مزبور متعلق است. (تذکرهالملوک چ 2 ص 25) ، هر چیز که زود از دست برود و از انتفاع بازماند و شکسته شود. (برهان) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) ، دولت. (ناظم الاطباء) (برهان) ، عشق و رسوائی. (هفت قلزم) (برهان) (از ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). رسوایی. (فرهنگ شعوری). رسوایی و فضیحت. (آنندراج) (انجمن آرا). شعوری برای معنی رسوایی این دو بیت را از باباطاهر شاهد آورده است:
زخم اهنامه مستوران چه دانند
اوج دیدار او دونان چه دانند.
باباطاهر.
شاخ اهنامه بی ما برنگیری
ز هر باران صدف گوهر نگیری.
باباطاهر.
(شعوری ج 1 ورق 131)
لیکن در مجموعۀ ابیات باباطاهر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
اهلیت
لیاقت، سزاواری
تصویری از اهلیت
تصویر اهلیت
فرهنگ لغت هوشیار
اهلیت
((اَ یَّ))
شایستگی، لیاقت
تصویری از اهلیت
تصویر اهلیت
فرهنگ فارسی معین
اهلیت
خبرگی، سزاواری، شایستگی، لیاقت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ازلیت
تصویر ازلیت
ازلی بودن، دیرینگی، جاودانگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
مهم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
کم بودن، جمعیت یا گروهی که دارای نژاد، مذهب یا آداب و رسوم خاصی باشند و نسبت به عموم مردم تعدادشان کم باشد
فرهنگ فارسی عمید
دورۀ پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان که دورۀ بت پرستی بود، کنایه از دورۀ جهل و نادانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهیت
تصویر الهیت
خدایی خداوندی: نورالهیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولیت
تصویر اولیت
پیشی تقدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهلبیت
تصویر اهلبیت
کسان خانه و ساکنان آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهلیه
تصویر اهلیه
سزاواری شایستگی در خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
مهم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
اندک بودن، اندکی کم بودن، اقلیت مذهبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازلیت
تصویر ازلیت
اسری دیرینگی دیرینگی قدم همیشگی هرگزی. جاودانی، ازلی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهلیت
تصویر جاهلیت
حالت نادانی، جهل، دوره پیش از اسلام را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهلیت
تصویر جاهلیت
((هِ یَّ))
نادانی، دوره پیش از اسلام که عرب بت پرستی می کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازلیت
تصویر ازلیت
((اَ زَ یَّ))
دیرینگی، ازلی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
((اَ قَ یَّ))
کم بودن، قسمت کمتر، بخش کمتر، گروهی از افراد یک کشور یا یک شهر که دین یا نژادشان با اکثریت مردم آن جا فرق داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
((اَ هَ یَّ))
مهم بودن، بایسته بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
مهندی، ارزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
بخش کمتر، کمترین، کمتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
Minority
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
Importance, Significance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
меньшинство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
важность , значимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
Bedeutung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
Minderheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
важливість , значущість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
меншість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
mniejszość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
ważność, znaczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اقلیت
تصویر اقلیت
少数
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اهمیت
تصویر اهمیت
重要性
دیکشنری فارسی به چینی