جدول جو
جدول جو

معنی اهش - جستجوی لغت در جدول جو

اهش
اشاره به نزدیک، این است، این یکی، این را
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاهش
تصویر کاهش
کمی، کم شدگی
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ)
بهوش. (ناظم الاطباء).
- واهش آمدن، به هوش آمدن از مستی و هشیار شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
مرکّب از: کاه، ریشه کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر، (از حاشیۀ برهان چ معین)، کم شدن و نقصان پذیرفتن. (برهان)، کمی. مقابل افزایش:
چو افزون کنی کاهش افزون بود
ز سستی دل مرد پرخون بود.
فردوسی.
بدو گفت رستم کزین گفتگوی
چه آید مگر کاهش آبروی.
فردوسی.
کوه اگر گوید من راه خلافش سپرم
لرزش باد بدو درفتدو کاهش کاه.
فرخی سیستانی.
از کاهش و نیستی بیندیش
امروز که هستی و فزایی.
ناصرخسرو.
هیچ افتدت امشب که برافتاد گی من
رحم آری و بر کاهش جانم نفزایی ؟
خاقانی.
مسکین طبیب را که سیه دید روی حال
کاهش به عقل نورفزای اندر آمده.
خاقانی.
ای طعنه زده به دیگرانم
ای کاهش جان من فزوده.
خاقانی.
ای چون مه چهارده در کاهش و کمی
مه را ز کاستن نبود هیچ ننگ و عار.
مسعودسعد.
به همت چون دریا که در دهش از کاهش نیندیشد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، مجازاً، کم شدن و کاستن و پائین آمدن ارزش و شخصیت:
مرا خواری از پوزش و خواهش است
وزین نرم گفتن مرا کاهش است.
فردوسی.
، مجازاً، کاستن جسم. نزار شدن. لاغر شدن. لاغری:
از آن پس به کاهش گرایید شاه
نداشت اندر آن هیچ تن راه نگاه.
فردوسی.
چنان بد که روزی بیامدپزشک
ز کاهش نشان یافت اندر سرشک.
فردوسی.
شب را ز گوسفند نهد دنبه آفتاب
تا کاهش دقش بمکافا برافکند.
خاقانی.
گر نور مه و روشنی شمع تراست
این کاهش و سوزش من از بهر چراست ؟
امیر معزی.
- داروی کاهش، دارو که تن را نزار کند و نیرو ببرد:
چو شب تیره گشت از نبشته بجست
بیامیخت داروی کاهش درست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
که هوش دارد. هوشمند. خردمند. عاقل:
جهاندار پور سیاوش منم
ز تخم کیان شاه باهش منم.
فردوسی.
که باشند دانا و دانش پذیر
سراینده و باهش و یادگیر.
فردوسی.
بخندد برین بر خردمند مرد
تو گر باهشی گرد یزدان بگرد.
فردوسی.
وزان پس بکشتش بباران تیر
تو گر باهشی راه مزدک مگیر.
فردوسی.
و رجوع به هوش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجش
تصویر اجش
درشت آواز اجشاش آرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهش
تصویر باهش
هوشمند، خردمند، عاقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
کم شدن و نقصان پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
((هِ))
کاستی، نقصان، کاستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهش
تصویر نهش
قرار، وضع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دهش
تصویر دهش
عطا، ابتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارش
تصویر ارش
ساعد
فرهنگ واژه فارسی سره
افت، تخفیف، تفریق، تقلیل، کاست، کاستی، کسر، نقص، نقصان
متضاد: افزایش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
ينقص
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
Abatement, Curtailment, Decimation, Depletion, Diminishment, Minimization, Mitigation, Reduction, Retrenchment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
réduction, décimation, épuisement, diminution, minimisation, atténuation, (FR) réduction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
pengurangan, pemusnahan, kehabisan, minimisasi, mitigasi, (ID) pemotongan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
vermindering, decimatie, uitputting, minimalisatie, mitigatie, (NL) bezuiniging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
redução, dizimação, esgotamento, diminuição, minimização, mitigação, (PT) redução
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
Minderung, Kürzung, Dezimierung, Erschöpfung, Verminderung, Minimierung, Reduktion, (DE) Kürzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
zmniejszenie, ograniczenie, dziesięcinowanie, wyczerpanie, minimalizacja, złagodzenie, redukcja, (PL) cięcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
уменьшение , сокращение , вымирание , истощение , уменьшение , минимизация , смягчение , сокращение , сокращение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
зменшення , скорочення , винищення , виснаження , мінімізація , пом'якшення , скорочення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
disminución, reducción, diezmación, agotamiento, minimización, mitigación, (ES) recorte
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
diminuzione, riduzione, decimazione, esaurimento, minimizzazione, attenuazione, (IT) riduzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
کمی , کمی , تباہی , تخفیف , کمی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
कमी , संहार , न्यूनकरण , घटाव , कटौती
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
হ্রাস , হ্রাস , সাফ করা , সংকোচ , সর্বনিম্নকরণ , হ্রাস
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
การลดลง , การลดลง , การลดจำนวน , การสิ้นสุด , การลดลง , การลดขนาด , การบรรเทา , การลด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
kupungua, kupunguzia, kupunguza, upungufu, upunguzaji, (SW) kupunguza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
azalma, kısıtlama, yok etme, tükenme, küçültme, hafifletme, (TR) küçülme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
減少 , 削減 , 削減 , 枯渇 , 最小化 , 軽減 , 削減 , 削減
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
减少 , 削减 , 耗竭 , 最小化 , 缓解 , 精简
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
הפחתה , צמצום , חיסול , מַפְסִידוּת , הפחתה , צמצום , צמצום , צמצום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
감소 , 축소 , 절멸 , 고갈 , 감소 , 최소화 , 완화 , 감소 , 축소
دیکشنری فارسی به کره ای