جدول جو
جدول جو

معنی اهتباب - جستجوی لغت در جدول جو

اهتباب(اِ تِ)
تیز شدن و بانگ کردن تکه وقت گشنی. مهتب نعت است از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، مقصر شمردن نفس خود را جهت کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
ترسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، باطل کردن حق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ تاب ّ. مردان بزرگ، مردان ضعیف، اشتران و خران پشت ریش
لغت نامه دهخدا
(سِ خوا / خا)
سست و ضعیف گردانیدن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جامۀ کهنه و پاره شده. (آنندراج) : ثوب اهباب، جامۀ پاره پاره شده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بیدار کردن از خواب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیدار کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَفْ)
بریدن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
حنظل چیدن و شکستن آنرا و دانه برآوردن و تر نهادن آنرا تا تلخی از وی بیرون رود. (منتهی الارب) (آنندراج). حنظل چیدن و شکستن آن و دانه برآوردن از آن و خیسانیدن آنرا در آب تا تلخی وی بیرون رود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خشم گرفتن بر کسی، چیزی از کسی بازشکستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). از حق کسی کم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بی گوشت گردیدن شتر، خوابانیدن گشن ناقه را و سکیزیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). خوابانیدن گشن ماده شتر را. (ناظم الاطباء) ، بازآمدن تب بعد یک روز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترک کردن تب کسی را روزی و سپس بازگشتن و داغ ساختن او را. (از اقرب الموارد) ، بازگردیدن هر چیزی، برگشتن رنگ. یستعمل مجهولا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
فراهم آمدن، فروتنی کردن، بازداشتن، بند کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
حیلت کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
به سخن درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شادمان شدن، ربودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دست کسی را بریدن. (تاج المصادر بیهقی). بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برگزیدن. (المصادر زوزنی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، آتش افروختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
یکدیگر را دشنام دادن. (زوزنی). با هم دشنام دادن. (منتهی الارب). بیکدیگر دشنام دادن
لغت نامه دهخدا
(قِ کُ)
ارتباب صبی، پروردن کودک را تا بلوغ
لغت نامه دهخدا
جوان گردانیدن: اشتب اﷲ قرنه، جوان گرداند او را خدای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ دَ / دِ گُ)
نوعی از دویدن. پویه دویدن. پوئیدن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجتیاب
تصویر اجتیاب
جامه پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباط
تصویر اختباط
شب دریوزگی شرم دریوزگی: گدایی با شرمزدگی در شب
فرهنگ لغت هوشیار
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتبار
تصویر اجتبار
شکسته بندی، توانگر کردن، توانگر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذاب
تصویر اجتذاب
بسوی خود کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن چیزی را از جایی به جایی بردن کشیدن کشیدن از جایی بجای دیگر چیزی از جایی بجایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتناب
تصویر اجتناب
احتراز، پرهیز، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتصاب
تصویر اهتصاب
به سخن در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتباب
تصویر اقتباب
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتیاب
تصویر اهتیاب
ترسیدن بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتبال
تصویر اهتبال
ترفند سازی، گزاف گویی، نخجیر فریبی، اندوهگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهباب
تصویر اهباب
جامه ژنده جامه پاره بیدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباص
تصویر اهتباص
شادمانی، گزافخندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباش
تصویر اهتباش
فراهم آمدن به دهش رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباد
تصویر اهتباد
کبست چیدن (کبست: حنظل)، تلخی گرفتن از کبست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتباب
تصویر ارتباب
پروردن کودک را تا بلوغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباز
تصویر اختباز
نان پزی نان پختن
فرهنگ لغت هوشیار