جدول جو
جدول جو

معنی انگوشتانه - جستجوی لغت در جدول جو

انگوشتانه
انگشتانه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وسیلۀ فلزی یا پلاستیکی که قالب سر انگشت است و هنگام دوختن چیزی در انگشت شست یا سبابه می کنند که ته سوزن به انگشت فرو نرود، در علم زیست شناسی گیاهی زینتی با برگ های دراز و نوک تیز و گل های سنبله ای دراز شبیه انگشتانه در رنگ های سرخ، گلی و سفید که از برگ آن در طب استفاده می شود، دیژیتال
فرهنگ فارسی عمید
(اَ گُ نَ / نِ)
آلت فلزی یا غیرفلزی کوچک و مجوف که در هنگام دوختن انگشت را در آن گذارند تا از اثر فرورفتن سوزن محفوظ ماند. (ناظم الاطباء). انگشتوانه. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ نَ / نِ)
پارچه ای چرمی مانند غلاف که بر روی انگشتی که زخم باشد منطبق سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ نَ / نِ)
مطلق زهگیر. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ تَ نَ / نِ)
انگشتانه. (ناظم الاطباء) ، نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان ’انجیل حی’ باشد که آن را از مانی دانند. (فرهنگ فارسی معین، اعلام). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان
بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون.
امیرمعزی (از انجمن آرا).
ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب
صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون.
رشید وطواط (از انجمن آرا).
بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپردۀ بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست. (ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود
لغت نامه دهخدا
آلتی فلزی است بشکل مخروط ناقص که در بدنه آن بقطر ته سوزن معمولی فرورفتگیهایی موجود است و خیاطان بهنگام دوختن آنرا بانگشت کنند، گل انگشتانه
فرهنگ لغت هوشیار
کانون منقل. حلقه ای که بهنگام تیر اندازی بر انگشت نر نهند، انگشتانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگشتبانه
تصویر انگشتبانه
انگشتوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگشتان
تصویر انگشتان
جمع انگشت، از اجزای مقیاس که دوازده بخش راست شود اصابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگشتانه
تصویر انگشتانه
((اَ گُ نِ یا نَ))
ابزار فلزی، قالب سر انگشت، به هنگام دوختن چیزی بر سر انگشت می گذارند تا ته سوزن در انگشت فرو نرود، گلی است زینتی از تیره میمون شبیه انگشتانه دارای رنگ های مختلف، برگ هایش بسیار تلخ و دارای ماده سمی شدیدی است که از آن ما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگشتوانه
تصویر انگشتوانه
((اَ گُ نِ))
انگشتانه، قالب فلزی که به هنگام تیراندازی یا دوختن بر انگشت شست می گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگشتوانه
تصویر انگشتوانه
((اَ گِ نِ))
کانون، منقل
فرهنگ فارسی معین
: اگر بیند که انگشت مهین او بریده بود، دلیل قوه مالش بود. اگر بیند که انگشت سبحه او بریده است، دلیل است در فریضه نمازها تقصیر کند. اگر بیند انگشت میان او بریده است، دلیل که در شهری پادشاهی یا بزرگی بمیرد. اگر بیند که انگشت بعد از میان بریده است، دلیل است وی را در مال زیان افتد. اگر بیند که انگشت کوچک او بریده است، دلیل است فرزند زاده او بمیرد - جابر مغربی
اگر بیند از انگشت مهین او شر می آید یا از انگشت سبابه او خون همی آید، دلیل است آن کس با مادر خویش فساد نماید. اگر بیند از انگشت او آواز برآمد، دلیل نماید که در میان خویشان او گفتگو رود. خالد اصفهانی
: پنج انگشت دست راست در تاویل، پنج نماز بود و پنج انگشتان دست چپ فرزندان برادر بود - محمد بن سیرین
دیدن انگشتان در خواب بر شش وجه بود. اول: فرزند، دوم: برادر و برادرزادگان، سوم: خادمان، چهارم: یاران، پنجم: قوت، ششم: پنج نماز. اگر بیند که انگشتان وی بیفتاد یابریده شود، دلیل که از آن چه گفتیم او را مفارقت افتد. اگر بیند که انگشت او بشکست، دلیل است یکی از اهل بیت او بمیرد.
انگشتان پای در خواب دیدن، دلیل زینت و آرایش بود. اگر انگشتان پای را درشت و قوی بیند، دلیل که کار کدخدائی او ساخته شود. اگر به خلاف این بیند کار وی ناساخته شود. اگر بیند انگشت پای او را آفتی رسید چنانکه رفتن نتوانست، دلیل که وی را غمی سخت رسد به سبب رفتن مال. اگر انگشتان دست و پای را کسر بیند، دلیل است کار وی واژگونه شود .
اگر بیند که انگشتان را درهم گذاشته داشت، دلیل که سد درست شود. اگر بیند انگشتان را با هم جمع کرد، دلیل است کار برادران فرزندش را به صلاح آورد. اگر بیند که انگشتان به کردار مشت در هم بسته بود، دلیل است که کارها بر وی بسته گردد و هم بر اهل بیت او .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
انگشتانه، تمشک
فرهنگ گویش مازندرانی